ایدو زلفت سپاه بی ترتیب
وی دو مژگانت فوج بی سر تیب
بکش و جور کن که گفته عرب
در مثل ضربه الحبیب زبیب
نوبهار رخ تو را مرساد
هرگز از آفت خزان آسیب
خضر را چشمه حیات و مرا
لب لعلت خدای کرده نصیب
لبی و صد هزار سحر و فسون
چشمی و صد هزار مکر و فریب
آمد آن تیره شب بشکل مریب
هیکل معجب و مثال غریب
ساتر عیب و قائد احباب
مایه عیش و موجب تحبیب
می ده ایچهره تو غیرت ماه
که ستاره نهاد رو بنشیب
می روشن به تیره شب نیکوست
که بود تیره شب بهار اریب
روز روشن بباده روشن
نکشد رای هوشمند ادیب
با می ناب کن خضاب انگشت
چون فلک بر کشید کف خضیب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تجمعنا بمعنی وافترقنا
برسم الاسم توقیف عجیب
فمعنانا بلا رسم ولکن
اسامینا لمعنا نارقیب
فمافیجمعنا «الا» الاصطلام
[...]
مشفق عمرها حسین طبیب
در همه فعلها بدیع و غریب
چون شود کشف سر عالم غیب
زود معنی نهندت اندرجیب
جهد کردم که در چنین ترکیب
باشد آرایشی ز نقش غریب
مالک الملک قادر بیعیب
صانع عالم شهادت و غیب
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.