من پرستار روی و موی توام
بنده بندگان کوی توام
تلخگو باش و ترش روی که من
بنده تلخ و ترش روی توام
خواه بر خاک ریز و خواه بنوش
من چه آبم که در سبوی توام
تو حدیدی و من چو مقناطیس
که بهر سو روم بسوی توام
نکنم روی دل بسوی عدوت
گر کنم نیز من عدوی توام
تو چه بحری و من چه جوی روان
که سرا پا بجستجوی توام
تو چه مهری و من چو حربایم
زانکه همواره روبروی توام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من که سلمانِ مهر جوی توام
من که حسّان مدح گوی توام
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.