باز از دل شیدائی، شوریده سری دارم
با دلبر رعنائی پنهان نظری دارم
با یاد جمال او، با فکر و خیال او
روزی و شبی دارم، شام و سحری دارم
یک نکته چنین شیرین، گفتم که بدانی تو
کز آن دهن چون قند، من هم خبری دارم
منعم مکن ای ناصح پندم مده ای مشفق
کز حرف ملامت گو من گوش کری دارم
از قصه دل تنگش و از لعل گهر تنگش
تنگ شکری دارم کان گهری دارم
لعل لب او را من، یک روز نظر کردم
در هر نظری زانروز کان گهری دارم
من دست بدامانش هرگز نتوانم زد
بر خاک کف پایش افتاده سری دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از شیدایی و عشق خود به یک معشوقه زیبا سخن میگوید. او در خیال و یاد چهره محبوبش غرق است و هر روز و شب را با این تفکر میگذرانده. شاعر میخواهد به معشوقهاش بگوید که از عشق و احساساتش باخبر است. او همچنین از نصیحتهای دیگران دوری میکند، زیرا نمیخواهد تحت تأثیر ملامتها قرار گیرد. شاعر به زیبایی لب معشوقهاش اشاره میکند و به دشواری دسترسی به او اشاره دارد، تا جایی که فقط میتواند به پای او افتاده و عشقش را ابراز کند.
هوش مصنوعی: دوباره از سر عشق و شیدایی، دلی پر از شور و احساس دارم. با معشوق نازنینی، نگاهی پنهانی دارم.
هوش مصنوعی: من همیشه در فکر و یاد زیبایی او هستم و روز و شب را با یاد او سپری میکنم، چه در صبح و چه در شب.
هوش مصنوعی: یک نکته دلچسب را به تو میگویم تا بدانی که من هم از آن چیزی شیرین دارم.
هوش مصنوعی: ای راهنما، از نعمتهایم مگیر و نصیحت نکن، ای دلسوز؛ زیرا من نسبت به سخنان ملامتآمیز ناشنوا هستم.
هوش مصنوعی: من از دردهای دلش و از زیباییهایش در دل خود احساس حسرت و شوق دارم، چرا که آن زیبایی در دل من جای دارد.
هوش مصنوعی: یک روز به لبهای زیبا و سرخ او نگاه کردم و از آن روز به بعد، در هر نگاهی که به او میندازم، میدانم که یک گنج باارزش دارم.
هوش مصنوعی: من هرگز نمیتوانم دست به دامان او شوم، زیرا سرم به خاک پایش افتاده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.