کفر زلف تو عرض ایمان کرد
هندوی کافرم مسلمان کرد
اهرمن جادوئی بخاتم جم
داد تشریفم و سلیمان کرد
نرگس نمیخواب بیمارش
درد ما را بغمزه درمان کرد
دوش در پای خم حریفی مست
عقل را سر برید و قربان کرد
هر چه دشوار بود نزد خرد
پیر میخانه دوش آسان کرد
ترک چشمت پناه تقوی را
بیکی غمزه تیر باران کرد
پیر میخانه دوش مسئله ای
تازه و نغز، باز عنوان کرد
دم چه در هفت بند نای دمید
شرح هر هفت بطن قرآن کرد
شیخ تکفیر کرد مومن را
کفر را پیر عین ایمان کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی به تأثیر عشق و زیبایی میپردازد. شاعر از عشق و جذابیت یک معشوق سخن میگوید که باعث تغییر و تحول در باورها و افکارش میشود. او به تأثیرات معنوی و روحانی عشق اشاره میکند که حتی میتواند کفر و ایمان را به هم مرتبط کند. همچنین از قدرت عشق برای تغییر نگاه به مسائل و مشکلات زندگی سخن میگوید. در نهایت، شاعر به بینش عمیقتری نسبت به معانی عشق و ایمان دست پیدا میکند و نشان میدهد که عشق میتواند انسان را از بندهای عقل آزاد کند و به درک بالاتری هدایت کند.
هوش مصنوعی: زلف تو به قدری جذاب و دلرباست که حتی کافر هندو را به اعتراف و ایمان میکشاند و من خود را مسلمان میبینم.
هوش مصنوعی: اهریمن جادوگر انگشتر جمشید را به من داد و به من قدرت سلطنت مانند سلیمان را بخشید.
هوش مصنوعی: نرگس از خواب بیدار است و با حالت غمزهاش، درد ما را تسکین میدهد.
هوش مصنوعی: دیشب در پای کسی که مست بود، عقل را قربانی کرد و از بین برد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که دشوار و سخت به نظر میرسید، دیشب در آغوش خرد و wisdom پیر میخانه به راحتی حل و ساده شد.
هوش مصنوعی: چشم تو به خاطر نگاه نازک و فریبای خود، پناهگاه تقوا را در تیراندازی غمزهای به خطر انداخت.
هوش مصنوعی: دیشب، پیر میخانه موضوع جدید و جالبی را مطرح کرد.
هوش مصنوعی: در زمان دمیدن، صدای نای به هفت بخش تقسیم میشود و هر یک از این بخشها به توضیح و تفسیر یکی از نهفتههای قرآن پرداخته میشود.
هوش مصنوعی: روحانی، مؤمن را به کفر متهم کرد، در حالی که شخص دیگری به سن رشد و عقل، ایمان را در وجودش پیدا کرده بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بزرگی که رای صایب تو
کارهای عمل به سامان کرد
کار کرد هنر کفایت تو
بر کفاة زمانه تاوان کرد
هر چه تاریک دید روشن ساخت
[...]
ای عمیدی که باز غزنین را
سیرت و صورتت چو بستان کرد
باز عکس جمال گلفامت
حجرهٔ دیده را گلستان کرد
باز نطق زبان در بارت
[...]
به خدایی که کوه و دریا را
خازن در و لعل رخشان کرد
که من از درد فرقت لب تو
آن کشید م که شرح نتوان کرد
به خدایی که ید قدرت او
گردش چرخ را به فرمان کرد
که چنانم ز آرزومندی
که به صد نامه شرح نتوان کرد
خویشتن رفت و روی پنهان کرد
با چنان حربه حرب نتوان کرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.