گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

کفر زلف تو عرض ایمان کرد

هندوی کافرم مسلمان کرد

اهرمن جادوئی بخاتم جم

داد تشریفم و سلیمان کرد

نرگس نمیخواب بیمارش

درد ما را بغمزه درمان کرد

دوش در پای خم حریفی مست

عقل را سر برید و قربان کرد

هر چه دشوار بود نزد خرد

پیر میخانه دوش آسان کرد

ترک چشمت پناه تقوی را

بیکی غمزه تیر باران کرد

پیر میخانه دوش مسئله ای

تازه و نغز، باز عنوان کرد

دم چه در هفت بند نای دمید

شرح هر هفت بطن قرآن کرد

شیخ تکفیر کرد مومن را

کفر را پیر عین ایمان کرد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مسعود سعد سلمان

ای بزرگی که رای صایب تو

کارهای عمل به سامان کرد

کار کرد هنر کفایت تو

بر کفاة زمانه تاوان کرد

هر چه تاریک دید روشن ساخت

[...]

سنایی

ای عمیدی که باز غزنین را

سیرت و صورتت چو بستان کرد

باز عکس جمال گلفامت

حجرهٔ دیده را گلستان کرد

باز نطق زبان در بارت

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
انوری

به خدایی که کوه و دریا را

خازن در و لعل رخشان کرد

که من از درد فرقت لب تو

آن کشید م که شرح نتوان کرد

مجیرالدین بیلقانی

به خدایی که ید قدرت او

گردش چرخ را به فرمان کرد

که چنانم ز آرزومندی

که به صد نامه شرح نتوان کرد

نظامی

خویشتن رفت و روی پنهان کرد

با چنان حربه حرب نتوان کرد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه