گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

پیر مغان گناه مرا گر ثواب کرد

تبدیل سیئات بحکم کتاب کرد

روز حساب را که بفردا نهاد شیخ

امروز پیر میکده یوم الحساب کرد

تسنیم و خلد و کوثر و طوبی و سدره را

یکجرعه آب کرد و بجام شراب کرد

آباد بر زمین خرابات و دست پیر

کزیک قدح شراب، جهانرا خراب کرد

فاروق حق و باطل و میزان قسط و عدل

پیمان پیر ماست که فصل الخطاب کرد

زان حلقه ها که بر در مسجد بکوفتیم

ما سالها ز دیر مغان فتح باب کرد

پنهان شد از دو دیده ز بسیاری ظهور

با ماهیان بحر فنا کار آب کرد

دیوانه ای بسخره اطفال شهر خاست

از بهر سنگ و چوب مرا انتخاب کرد

در خواب گرد خویش زدم طوف و دوش پیر

از طوف کعبه دل تعبیر خواب کرد

روزی بسوی میکده راهم گشود پیر

کز خانقاه مدرسه شیخم جواب کرد