گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

گاهی سخن از عشق بگوئید بگوئید

گه در ره توحید بپوئید بپوئید

هر چند که این کام بجستن نشود رام

چندانکه توان جست بجوئید بجوئید

شمامه حال است که از باغ وصال است

شمامه این باغ ببوئید ببوئید

ای سبز گیاهان که همه خشک خزانید

این فصل بهار است بروئید بروئید

این دام ببرید و بر آن بام بپرید

این خام بدرید و بدان کام بپوئید

ای زنده تن و مرده دلان چند خموشید

بر سوک دل مرده بموئید بموئید

با آب از این جامه پلیدی نتوان شست

با آتش سوزانش بشوئید بشوئید

لیلید و نهارید و خزانید و بهارید

بر قید و شرارید و سفالید و سبوئید

آئینه جانید و همه راز نهانید

یک رویه عیانید و چو آئینه دو روئید

هم در کف قهرید و هم اندر سر مهرید

هم در دل بحرید و هم اندر لب جوئید

رنجور و طبیبید و نه جانید و نه جسمید

سرید و ضمیرید نه روئید و نه موئید

این شعر حبیب است مگر نافه طیب است

بر لحن غریب است بگوئید بگوئید

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
قاسم انوار

با ما سخن از خرقه و سجاده مگویید

از ما بجز از شیوه مستانه مجویید

در کعبه بهر چار جهت رو بهم آرند

در دایره وحدت حق روی برویید

گر خاصه عشقید بجز عشق مدانید

[...]

اسیری لاهیجی

در سینه ما جز غم معشوق مجوئید

غیر از سخن عشق بعشاق بگوئید

ای بیخبران چون ز شمایار جدانیست

در جستن او هرزه بهر سوی مپوئید

ای بی بصران در طلبش رنجه چرائید

[...]

آشفتهٔ شیرازی

خیزید و به می دفتر پرهیز بشویید

حرفی به جز از زمزمه عشق مگویید

ای بوالهوسان نقش حقیقت ندهد رنگ

این نقش بتان را زدل و دیده بشویید

مانند خضر در طلب چشمه حیوان

[...]

ادیب الممالک

زی کشور قسطنطین یک راه بپویید

وز طاق ایاصوفیه آثار بجویید

با پطرک و مطران و بقسیس بگویید

کز نامهٔ انگلیون اوراق بشویید

مانند گیا بر سر هم خاک مرویید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه