گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

کارم از عشق بسی مشکل و دشوار بود

که یکی ترک ستمگار مرا یار بود

یار من سخت ستمگار بود وین نیکوست

در ره عشق که معشوق ستمگار بود

از دل زار من آن ترک چه میجوید باز

که همه روز و شب اندر پی آزار بود

پس از اینم بسوی ساقی و خمار چه کار

چون مرا نرگس او ساقی و خمار بود

قصه عشق تو کز خلق نهان می کردیم

آشکارا پس از این بر سر بازار بود

چند گوئی که مبین در رخ خوبان ایشیخ

چشم اگر هست مرا از پی دیدار بود

پند آرد بمن آن شیخ که در مذهب من

نقش بیهوده ای از پرده پندار بود

مست خسبد همه شب در بر یاران تا صبح

چون کند عربده با ماش سر و کار بود

قرعه عشق بنام من بیدل زده اند

دولت وصل بکام دل اغیار بود

طره اش نافه مشک است و بدست دگران

باد اگر نافه چنو در همه تاتار بود

دهنش پسته خندان و بکام دگران

باد اگر پسته چنو در همه بازار بود

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
منوچهری

آمد ای سید احرار! شب جشن سده

شب جشن سده را حرمت، بسیار بود

برفروز آتش برزین که درین فصل شتا

آذر برزین پیغمبر آذار بود

آتشی باید چونانکه فراز علمش

[...]

امیر معزی

تا دلم عاشق آن لعل شکربار بود

دیدهٔ من صدف لؤلؤ شهوار بود

صدف لؤلؤ شهوار بود دیدهٔ آنک

دل او عاشق آن لعل شکر بار بود

نَخَلد ناوک آن نرگس خونخوار دلم

[...]

اهلی شیرازی

عرش و معراج نه در خورد من زار بود

عرش من کرسی و معراج سردار بود

سینه گر زخم تو دوزد سپر طعنه شود

رشته کاین کار کند رشته زنار بود

زین چمن هرچه نه چون لاله درو داغ دلیست

[...]

صائب تبریزی

دل اهل نظر آن به که گرفتار بود

صحت چشم در آن است که بیمار بود

جسم در دامن جان بیهده آویخته است

نور خورشید کجا خانه نگهدار بود؟

سر به بالین فراغت نگذارد هرگز

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
قائم مقام فراهانی

به سر تو که توانگر شود از مشک و شکر

هر که را با سر کلک تو سر و کار بود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه