شکستهزلف بتی مست در سرای من است
که روی دلکش او باغ دلگشای من است
فرشتهخوی و پریروی و آدمیرفتار
به جای من مگر او رحمت خدای من است
منم غلامش و خود را غلام من خواند
چه نادر است که هم شاه و هم گدای من است
به هرچه خوانمش از جان اسیر حکم من است
به هرچه گویمش از دل مطیع رای من است
میان جان و دل من همیشه جای وی است
کنار زلف و برِ او هماره جای من است
چنان موافق طبع است و دلنشین خیال
که آفریده مگر گویی از برای من است
مگر که آب و گلش در هوای من بسرشت
خدای من که هوایش همه هوای من است
چنان رضای من از جان و دل بجوید کش
هوا هوای من است و رضا رضای من است
به هیچ روی نگنجد میان ما سخنی
که اقتضای وجودش به اقتضای من است
عجب موافق طبع است و سازگار مزاج
چه لقمهای است که در خورد اشتهای من است
همیشه ورد زبانم همه دعای وی است
هماره ورد زبانش همه دعای من است
به هرچه امر کند من به مدعای ویم
به هرچه حکم کند او به مدعای من است
به هر دو عالم من درخور و سزای ویم
به هر دو گیتی او درخور و سزای من است
چو گویدم که فدای توام فدای ویم
چو گویمش که فدای توام فدای من است
حقیقت دو جهان در جمال او نگرم
که در مشاهده جام جهاننمای من است
ببین به لطف و تواضع که گرچه تاج سر است
هم از فروتنی و عجز خاک پای من است
سزد که دیده نبیند به ماسوای ویم
که چشم دوخته از هر که ماسوای من است
سزد که قبلهٔ خود خوانمش به گاه نماز
که زمزم و حجر و مشعر و منای من است
اگر دو لعل لبش حکم خون من دادند
هم از تبسم جانبخش خونبهای من است
حریف حجره و گرمابه و ندیم حضور
جلیس بزمگه و خادم سرای من است
به چین و کاشغر و تبت و ختا نروم
که چین و کاشغر و تبت و ختای من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت یک معشوق اشاره دارد و احساسات عمیق شاعر را نسبت به او بیان میکند. شاعر از ویژگیهای دلنشین و فرشتگی معشوق صحبت میکند و او را رحمت خداوند میداند. شاعر خود را غلام معشوق میخواند و ابراز میکند که حتی معشوق، خود را در برابر او غلام میداند. این شعر به طور کلی درباره عشق، بندگی و اتحاد عمیق میان عاشق و معشوق، و اینکه چگونه هر یک به خواسته و آرزوی دیگری توجه دارند، سخن میگوید. شاعر همچنین از احساس تعلق و وابستگیاش به معشوق و زیباییهای او میگوید و بیان میکند که همه چیز در زندگیاش به معشوق مرتبط است و او محور همه محبتها و آرزوهایش میباشد.
هوش مصنوعی: در خانه من، زلفهای پریشان یک معشوق زیبا وجود دارد که چهره دلنشین او، مانند باغی، دل مرا سرشار از شادی و سرزندگی میکند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که کسی با ویژگیهای عالی چون زیبایی، صفا و نیکوکاری دارد و این صفات او را شبیه به فرشتگان کرده است. به همین دلیل، احساس میکنم که او نماینده رحمت و مهربانی خداوند برای من است.
هوش مصنوعی: من خدمتگزار او هستم و او خودش را خدمتگزار من میداند. چه چیز عجیبی است که هم او پادشاه من است و هم بیخانمان من.
هوش مصنوعی: هر چیزی را که صدا بزنم، جانم به آن تسلیم است و هر چیزی را که بگویم، دلش از من پیروی میکند.
هوش مصنوعی: در قلب و جان من همیشه جایی برای او وجود دارد و در کنار زلف و چهرهاش نیز همیشه جایی برای من است.
هوش مصنوعی: آنچه در ذهنم میگذرد، به قدری باطراوت و دلپذیر است که انگار فقط برای من ساخته شده است.
هوش مصنوعی: مگر اینکه مواد اولیه وجودش در فضای من شکل گرفته باشد، خدایی که هوایش همه خودم است.
هوش مصنوعی: به اندازهای که من از دل و جان خود خواهان خوشحالی و رضایت هستم، او نیز به شدت به دنبال خواستهها و آرزوهای من است.
هوش مصنوعی: هیچ وقت گفتوگویی که به نیازهای واقعی من مرتبط باشد، نمیتواند بین ما جایگاهی داشته باشد.
هوش مصنوعی: عجب چقدر این غذا با ذائقه و مزاج من سازگار است! چه لقمهای است که بر appetite من بسیار مینشیند.
هوش مصنوعی: همواره در دل من دعا برای اوست و همواره در دل او دعا برای من.
هوش مصنوعی: هر چیزی که او دستور دهد، من به آن عمل میکنم و هر چیزی که او حکم کند، من نیز آن را تأیید میکنم.
هوش مصنوعی: من برای او شایسته و لایق هستم و او نیز برای من در این جهان و جهان دیگر شایسته و لایق است.
هوش مصنوعی: وقتی میگویم که من فدای تو هستم، خودت نیز فدای من میشوی.
هوش مصنوعی: من حقیقت دو جهان را در زیبایی او میبینم، زیرا که دیدن او برای من مانند نگریستن به جام جهاننما است.
هوش مصنوعی: به زیبایی و ادب توجه کن، چرا که اگرچه مقام و اعتبار بالایی دارد، اما از نهایت تواضع و ناتوانی همواره در کنار من است.
هوش مصنوعی: شایسته است که چشم به غیر از او نداشته باشد، زیرا چشم پراکندهنگری که غیر از من را میبیند، سزاوار نیست.
هوش مصنوعی: شایستهاست که در هنگام نماز، قبلهام را به یاد بیاورم، چرا که مکانهایی مانند زمزم، حجر، مشعر و منا برای من ارزشمند و مورد احترام هستند.
هوش مصنوعی: اگر لبهای زیبا و شیرین او به قیمت جان من خون من را بگیرند، باز هم لبخند دلانگیز او ارزش جانم را دارد.
هوش مصنوعی: دوست من در کنارم در محیطی است که به آن زندگی میکنم، همانطور که در خانه یا در حمام و دورهمیها احساس راحتی میکنم.
هوش مصنوعی: من به سرزمینهای دور مانند چین، کاشغر، تبت و ختا نمیروم، زیرا این مکانها برای من همانند وطن و زادگاه خودم هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شراب خانه ی وحدت که انزوای من است
درو وساده ی تحقیق متّکای من است
کسی زمن نکند این سخن قبول ولی
ورای سدره اگر بشنوی سرای من است
فراز و شیب تعلق به معرفت دارد
[...]
ز خون دل که به رخسار ماجرای من است
بخوان به لطف که دیباچه وفای من است
نفس رسیده به آخر، هوس نماند جز این
که بشنوم ز تو کاین مردان از برای من است
به جای دعای غمت می کنم که دیر زیاد
[...]
اگر چه غمزهٔ خونریز تو بلای من است
سرشک لعل و زر چهره خون بهای من است
مرا که از تو به صد تیغ بر نتابم روی
چه غم ز تیر ملامت که در قفای من است
مرا چو در نظرم سرکشی به جای تو نیست
[...]
جفای تو که بسی خوشتر از وفای من است
همه عنایت و لطف است چون به جای من است
وفا که با همه کس می کنی نمی خواهم
من و جفای تو کان خاصه از برای من است
چو قدر دولت وصل تو را ندانستم
[...]
منم که تنگدلی باغ دلگشای من است
به دستم آبله جام جهاننمای من است
رسید همرهی بخت واژگون جایی
که هر که خاک رهم بود خار پای من است
به دستگیری افلاک احتیاجی نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.