گنجور

 
جهان ملک خاتون

سرو نازی سرو نازی سرو ناز

هست ما را بر قد سروت نیاز

روی خوبت قبله ی صاحب دلان

طاق ابروی تو شد محراب راز

جز حدیث تو نگویم در میان

جز ثنایت من نخوانم در نماز

من چو خاک ره فتادم پیش تو

برمگیر از من خدا را سایه باز

گشته ام بیچاره در هجران تو

چاره ی کار من مسکین بساز

من چو گنجشکی ضعیفم در غمت

در هوایت چون پرم ای شاهباز

بر رخ چون آینه، ای نور چشم

قلب جان خسته ی ما در گداز

گر بسوزی رشتهٔ جانم ز غم

ور چو شمعم سر بری بر دست گاز

ترک عشقت من نگویم در جهان

تا به شوق یار گردم سر فراز

بی تکلّف در همه ملک جهان

کی بود چون تو نگاری دلنواز

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

تا جهان بود از سر آدم فراز

کس نبود از راز دانش بی‌نیاز

عبدالقادر گیلانی

شب همه شب با تو می‌گوییم راز

تو به غفلت پای‌ها کرده دراز

ای ز ما کرده فراموش گوییا

سوی ما هرگز نخواهی گشت باز

خیز و ترک خواب کن تا نیمه‌شب

[...]

مولانا

دیگران رفتند خانهٔ خویش باز

ما بماندیم و تو و عشق دراز

هرکی حیران تو باشد دارد او

روزه در روزه، نماز اندر نماز

راز او گوید که دارد عقل و هوش

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۱۸۶ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
حکیم نزاری

یار با ما امتحانی کرد باز

لیک با بیگانه نتوان گفت راز

گر چه می‌کوشیم و جهدی می‌کنیم

تا کنیم از خودنمایی احتراز

خود اگر در خانه آبی می‌خوریم

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۲۳ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه