سرو نازی سرو نازی سرو ناز
هست ما را بر قد سروت نیاز
روی خوبت قبله ی صاحب دلان
طاق ابروی تو شد محراب راز
جز حدیث تو نگویم در میان
جز ثنایت من نخوانم در نماز
من چو خاک ره فتادم پیش تو
برمگیر از من خدا را سایه باز
گشته ام بیچاره در هجران تو
چاره ی کار من مسکین بساز
من چو گنجشکی ضعیفم در غمت
در هوایت چون پرم ای شاهباز
بر رخ چون آینه، ای نور چشم
قلب جان خسته ی ما در گداز
گر بسوزی رشتهٔ جانم ز غم
ور چو شمعم سر بری بر دست گاز
ترک عشقت من نگویم در جهان
تا به شوق یار گردم سر فراز
بی تکلّف در همه ملک جهان
کی بود چون تو نگاری دلنواز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق میپردازد و شاعر از احساسات عمیق خود نسبت به او سخن میگوید. شاعر از عشق و اشتیاقش به معشوق سخن میگوید و بیان میکند که جز او هیچکس را در دنیا نمیبیند و همه چیز را در سایهی او میطلبد. او خود را در هجران معشوق بیچاره و ضعیف میبیند و از عمق درد و رنج خود میگوید. در نهایت، شاعر با ابراز اندوه و عشق عمیقش، زیبایی و دلنوازی معشوق را ستایش میکند و او را از همه کس منحصر به فرد میداند.
هوش مصنوعی: وجود تو همچون یک سرو زیبا و لطیف است که ما به زیبایی و قامت تو نیازمندیم.
هوش مصنوعی: چهره زیبایت برای عاشقان مانند قبلهای است و ابروی قوسدار تو همانند محلی است که رازها در آن آشکار میشود.
هوش مصنوعی: جز از تو سخن نمیگویم و در جمع هیچکس به جز مدح و ستایش تو چیزی نمیخوانم.
هوش مصنوعی: من مثل خاکی هستم که در مسیر تو افتادهام، پس ای خدا، سایهام را از سرم بر نداشته!
هوش مصنوعی: من در دوری تو به شدت ناراحت و بیچاره شدهام، خواهش میکنم برای آرامش و رفع غمم کاری کن.
هوش مصنوعی: من مانند یک گنجشک ضعیف در غم تو هستم، و در آرزوی تو مانند پرندهای بزرگ و قوی میباشم.
هوش مصنوعی: چهرهات همچون آینه است و تو، روشنایی چشم و دل ما هستی که در درد و رنج به سر میبرد.
هوش مصنوعی: اگر دلی از غم بشکنی و رشتهٔ وجودم را بسوزانی، یا مثل شمعی باشی که در دست دیگران میسوزد و سرش بریده میشود.
هوش مصنوعی: من عشق تو را در دنیا نخواهم گفت تا بتوانم با شوق و سربلندی به یاد یارم زندگی کنم.
هوش مصنوعی: در سراسر جهان هیچ کس مانند تو که دل را به راحتی تسخیر کند، وجود ندارد. تو بینقص و بدون هیچ زحمتی دلها را به خود جذب میکنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا جهان بود از سر آدم فراز
کس نبود از راز دانش بینیاز
شب همه شب با تو میگوییم راز
تو به غفلت پایها کرده دراز
ای ز ما کرده فراموش گوییا
سوی ما هرگز نخواهی گشت باز
خیز و ترک خواب کن تا نیمهشب
[...]
من ز غفلت صد گنه را کرده ساز
تو عوض صد گونه رحمت داده باز
دیگران رفتند خانهٔ خویش باز
ما بماندیم و تو و عشق دراز
هرکی حیران تو باشد دارد او
روزه در روزه، نماز اندر نماز
راز او گوید که دارد عقل و هوش
[...]
یار با ما امتحانی کرد باز
لیک با بیگانه نتوان گفت راز
گر چه میکوشیم و جهدی میکنیم
تا کنیم از خودنمایی احتراز
خود اگر در خانه آبی میخوریم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.