به هوای صید یک ره، به گذار ما نیایی
تو که صید قدس گیری به شکار ما نیایی
رقم شهادت ما، دگری به دست دارد
اگر ای اجل بدانی، به شکار ما نیایی
برو ای صبا به شیرین، ز روان کوهکن گو
که شدی چو یار خسرو، به مزار ما نیایی!
سر کوی می پرستان، ز پیاله نیست خالی
تو که مرد پارسایی، به جوار ما نیایی!
مفریب وقت مردن، به امید وعده ما را
که تو شمع بزم غیری، به مزار ما نیایی
ز گمان هلاک گشتم، ز چه خیلی و چه نامی
که بیفکنی و بر سر چو سوار ما نیایی
تو غافلی ز قاتل، چه روی به پای تیغش
به همین که کشته گردی، به شمار ما نیایی
برو ای جوان ز پیشم، که اگر فرشته گردی
به نظر ز خوبرویی، چو نگار ما نیایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سر خستگان نداری بگذار ما نیائی
غم کشتگان نداری بمزار ما نیائی
تنم از غبار گردد بره گذارت افتد
تو بگردی از ره خود بغبار ما نیائی
بغمی نیوده پا بست نشده زمامت از دست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.