گنجور

 
قدسی مشهدی

ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی

شمع در محفل ما سوخت دماغ غلطی

روز ما را ز شب تیره جدا نتوان کرد

صبح برکرده ز خورشید، چراغ غلطی

در ره عشق گذشتم ز خرد، گام نخست

که نیندازم از ره به سراغ غلطی

مرده ساقی عشقم که به صد گردش جام

از حریفم ننوازد به ایاغ غلطی

شکر لله که ز سودای تو گرم است دلم

نیستم سوخته چون لاله به داغ غلطی

خویش را در دل صحرای جنون گم کردم

عقل در یافتنم سوخت دماغ غلطی