گنجور

 
قدسی مشهدی

گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم

به روی توست مرا دیده، تا نظر دارم

چو نقش پا به رهت دیده دوختم، ترسم

که بگذری تو، گر از راه دیده بردارم

مباد در دو جهان دستگیر، هیچ‌کسم

بجز تو در دو جهان گر کسی دگر دارم

خرید بیخودی‌ام از جفای خودداری

سرم چو نیست، چه پروای دردسر دارم

دگر به قتل که خنجر کشیده‌ای، که ز رشک

هزار خنجر الماس در جگر دارم

فریب شعله چو پروانه‌ام ز راه نبرد

که آتشی چو محبت به زیر پر دارم

ز شش جهت چو رهم بسته است نومیدی

ندانم این همه غم، از چه رهگذر دارم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
کلیم

ز ناتوانی خود اینقدر خبر دارم

که از رخش نتوانم که دیده بردارم

زمانه آب متاع کسان خریده و من

نیم پسند زآبی که در گهر دارم

مگر بهانه ماندن شود در آن سر کوی

[...]

صائب تبریزی

به حرف و صوف ز لب مهر از چه بردارم

که پیش تیغ حوادث همین سپر دارم

درین ریاض من آن عندلیب دلگیرم

که در بهار سر خود به زیر پر دارم

سپهر مجمر و انجم سپند می گردد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
اسیر شهرستانی

پیاله بر کف و چشم تو در نظر دارم

دماغی از گل پیمانه تازه تر دارم

همیشه مستی من جام جم به کف دارد

خبر ندارم و از عالمی خبر دارم

ز سینه صافی خود در حصار فولادم

[...]

بیدل دهلوی

خیال آن مژه عمریست در نظر دارم

درین چمن قلم نرگسی به سر دارم

نیاز من همه ناز، احتیاجم استغنا

گل بهار توام رنگ از که بردارم

وصال اگر ثمر دیده‌ها‌ی بی‌خوابست

[...]

محیط قمی

گدای میکده ام خشت زیر سر دارم

زمهر افسر و از کهکشان کمر دارم

زیمن عاطفت پیر می فروش مدام

شراب صافی و ساقی سیمبر دارم

مبین به چشم حقارت به وضع مختصرم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه