گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
قدسی مشهدی

چو سایه در ره عشق از قفای خویشتنم

بس است خضر ره آواز پای خویشتنم

نمی‌روم ز چمن هیچ فصل، آن مرغم

که گل بریزد و من بر وفای خویشتنم

ز کعبه منفعلم، زانکه در حرم نگذاشت

غم بتان نفسی با خدای خویشتنم

چه حیله کرد ندانم دلیل راه وصال

که ره تمام شد و من به جای خویشتنم

مرا چو کام دهی، مدعایم از خود پرس

ز من مپرس، که خصم رضای خویشتنم

ندانم از چه سرشتند پیکرم قدسی

که همچو جوهر جان، خود بهای خویشتنم