ناگفته ماند صد سخن آرزو مرا
لب بسته ناامیدی ازین گفتگو مرا
در چشم خلق بس که مرا خوار کردهای
نشناسد آب روی، کس از آب جو مرا
دور از تو کار خنجر الماس میکند
ساقی گر آب خضر کند در گلو مرا
من دل به خال و خط ندهم مهر پیشه کن
بلبل نیم که مست کند رنگ و بو مرا
پیمان ما به باده درست است دادهاند
روز نخست دست به دست سبو مرا
خوردم هزار زخم نمایان ز تیر او
هرگز نبود لطف چنین، چشم ازو مرا
قدسی چه حال است که آلودهتر شوم
هرچند آب دیده کند شستشو مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از ناامیدی و دلتنگی خود سخن میگوید. او به آرزوهای ناتمامش و خوار شدن در نظر دیگران اشاره میکند و از دوری محبوبش درد و رنج میکشد. او بر این باور است که محبت واقعی را نمیتوان با زیبایی ظاهری جایگزین کرد و به دنبال پیوندی عمیقتر است. شاعر همچنین از زخمی که عشق بر دلش میگذارد و بینقصی را که میجوید، سخن میگوید. در نهایت، او به حال خود که آلوده به غم و اشک است، میپردازد و از شستشوی دردهایش با آب چشم سخن میگوید.
هوش مصنوعی: بسیاری از آرزوها و خواستههایم بیان نشدهاند و از ناامیدیام در این گفتگو، نمیتوانم حتی کلمهای بر زبان بیاورم.
هوش مصنوعی: به دلیل رفتار و کردار ناشایست تو، مردم به اندازهای مرا بیارزش دیدهاند که دیگر نمیتوانند به چهرهام توجه کنند و حتی صدای آب زلالی که از چشمه به گوش میرسد را با من مرتبط کنند.
هوش مصنوعی: ساقی اگر حتی آب حیات را در گلویم بریزد، باز هم دوری تو باعث میشود که همه چیز بیفایده باشد و درد من را تسکین ندهد.
هوش مصنوعی: من قلبم را به زیباییها و نشانهها نمیسپارم؛ مثل بلبل نیستم که با رنگها و عطرها مست شوم. بهتر است قدر دل و احساس خود را بیشتر بدانم.
هوش مصنوعی: ما از ابتدا با هم پیمان کردهایم که به سراغ باده برویم و این دوستی و عزم را به همدیگر دادهایم.
هوش مصنوعی: زخمهای زیادی از تیر او بر قلبم نشسته است، اما هرگز شایستهی این گونه لطف و محبت نبودهام، بنابراین از او چشمپوشی میکنم.
هوش مصنوعی: این شعر به حالتی اشاره دارد که در آن، حتی با وجود تلاش برای پاک شدن و شستشو، شخص احساس میکند که کماکان در آلودگی و ناپاکی باقی مانده است. این بیانگر یأس یا ناامیدی از تغییر و بهبود وضعیت خود است. به نوعی، فرد به عمیقتر بودن زخمها و آلودگیهای درونی خود اشاره دارد که با تلاشهای ظاهری هم نمیتوانند کاملاً پاک شوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دارد زبون بتیغ زبان طعنه گو مرا
بستان بخیر ای اجل از دست او مرا
یا رب چه کینه داشت بمن دشمنی که او
شد رهنمون بدیدن آن کینه جو مرا
از بخت شور و تلخی عمرم خبر نداشت
[...]
هست آرزوی کشتن آن تند خو مرا
گر او نکشت، می کشد این آرزو مرا
جان من از جدایی آن مه بلب رسید
ای وای! گر فلک نرساند باو مرا
با ذوق جستجوی تو آسوده خاطرم
[...]
جان بر لب و ز یار هزار آرزو مرا
بگذار ای طبیب زمانی باو مرا
زین تب چنان ره نفسم تنگ شد که هیچ
جز آب تیغ او نرود در گلو مرا
آن بلبلم که جلوهٔ آتش گل من است
[...]
از کار رفته دست چو دست سبو مرا
ریزند می چو شیشه مگر در گلو مرا
کی می رسید چاک گریبان به دامنم؟
گر می رسید دست به دامان او مرا
رنگین تر از سرشک بود گفتگوی من
[...]
مشت خسم، ولی چو نشینم به آن بهار
گلدسته می کند اثر رنگ و بو مرا
صد ره گر از خمار بیفتم به پای خم
یک دستگیر نیست به غیر از سبو مرا
نی شمع پی به گریه من می برد، نه ابر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.