باز از مرغان دلم حرف سمندر میزند
پیک آهم شعله جای نامه بر سر میزند
با خیال روی شیرین هرکه گیرد خلوتی
روح فرهادش ز غیرت حلقه بر در میزند
شرح احوال اسیران سر بسر سوز دل است
نامه ما شعله در بال کبوتر میزند
دوش در بزمت حریفی از زبان شیشه گفت
میخورد خون دل ما هرکه ساغر میزند
چون به خلوت بینمش با کس که میمیرم ز رشک
گر به گرد خانهاش روحالامین پر میزند
میشود چشمی و میگرید به حالش خون دل
در چمن هر گل که قدسی بی تو بر سر میزند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از حال و هوای دلش صحبت میکند و عشق و احساسات عمیقش را با تصاویری زیبا و نمادین بیان میکند. او به سمندر و آتش به عنوان نمادهایی از شور و شوقش اشاره میکند و میگوید که هرکس با عشق و خیال شیرین میخواهد تنها باشد، روحش به واسطه غیرت عاشقانهاش دلتنگی میکند. دلنوشتههایش نشاندهنده سوز و احساس عمیق اسیران عشق است و در ادامه به محفل شبانهای اشاره میکند که در آن دوستان درباره درد دلهایشان باهم صحبت میکنند. در نهایت، عشق و تنهایی را در دنیای طبیعت و میان گلها نیز حس میکند و رنجی که از فراغ معشوقش میکشد را بیان میکند.
هوش مصنوعی: پرندههای دل من دوباره از سمندر صحبت میکنند و صدای آهم همچون شعلهای بر سر نوشتارها میرقصد.
هوش مصنوعی: کسی که به فکر زیبایی چهره محبوب خود است و به تنهایی با او خلوت میکند، روحش به اندازه غیرت و عشقش به محبوبش قوی و پرشور میشود و مانند روح فرهاد که به عشق شیرینش طاقت نیاورد، به در میکوبد و طلب آن عشق را میکند.
هوش مصنوعی: احوال افرادی که در بند و اسیر هستند، پر از درد و سوز دل است. نوشته ما مانند شعلهای است که در بال کبوتر میدرخشد و نشاندهنده این احساسات عمیق است.
هوش مصنوعی: شبی در مهمانی، یکی از دوستان با زبان لطیف و زیبا صحبت کرد و گفت: هر کسی که شراب مینوشد، به دل ما آسیبی وارد میکند و ما را غمگین میسازد.
هوش مصنوعی: وقتی او را به تنهایی میبینم، حس حسادت به من دست میدهد؛ حتی اگر فرشتگان به دور خانهاش پرواز کنند.
هوش مصنوعی: چشمی که به حال او میگرید، نشاندهندهی درد و غم عمیق اوست. در هر گلستان، هر گلی که بدون حضور تو شکوفا میشود، به نوعی دلیلی برای اندوه و دردش است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبح ملک از مشرق اقبال سر بر می زند
نور خورشیدش علم بر چرخ اخضر می زند
هر نفس گردون غرامتهای دیگر می کشد
هر زمان دولت بشارتهای دیگر می زند
آسمان روی زمین را حسن جنت می دهد
[...]
شاه انجم چون ز برج جدی سر برمیزند
شدت سرما دم از تأثیر اختر میزند
در سر گیتی سحاب از برف چادر میکشد
در رخ گردون غمام از برق خنجر میزند
فرش گیتی را بخار از یشم تزئین میدهد
[...]
چون نبات از شکر میگونش سر بر میزند
عقل پندارد که طوطی بر شکر پر میزند
چون رقم پیدا شود از مشک بر کافور او
شام پنداری سر از حبیب سحر بر میزند
عارض او زیر خوی از تاب می گوئی مگر
[...]
چشم مخمور تو مستان را به هم بر میزند
شور عشقت، عاشقان را حلقه بر در میزند
دل همی نالد چو چنگ عشق تیز آهنگ او
در دل عشاق هر دم راه دیگر میزند
چشم عیارت به قصد خون خلقی، دم به دم
[...]
ترک چشمت بیسپاه حُسن خنجر میزند
تا هنوز از جانب رویت چه سر بر میزند
دل که محبوس است بیروی تو در زندان غم
میگشاید چون خیال عارضت در میزند
ساغر می میزند بر شیشهٔ تزویر سنگ
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.