گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
قدسی مشهدی

کو سرانجامی که شب روشن کنم کاشانه را

آورم شمع و بدست آرم دل پروانه را

بی لبت در پای گلبن بس که خالی مانده‌است

می‌کند بلبل خیال آشیان پیمانه را

کلبه ما بی‌سرانجامان چراغی گو مدار

ما نرنجانیم از خود خاطر پروانه را

گر ز چشمم بوی خون آید گناه دیده نیست

بر سر لخت جگر باشد بنا این خانه را

خامه تکلیف از بیگانه برنگرفته عشق

شانه محراب است در زلفت دل دیوانه را

درد دل قدسی مگو با مردمان چشم خویش

محرم این راز نتوان کرد هر بیگانه را

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode