از جا نبرد صحبت اهل هوس مرا
آتش نیم که تیز کند خار و خس مرا
آمیزشم چو جغد شگون نیست بر کسی
گو آشنای خویش مدان هیچکس مرا
هنگام عرض حال ز چین جبین تو
در سینه چون حباب گره شد نفس مرا
بر من زمانه منت بال هما نهد
افتد به سر چو سایه بال مگس مرا
دنبال کاروان بلا عشق دمبهدم
آواز میکند به زبان جرس مرا
ای عندلیب نیست مرا بر تو حسرتی
گلشن ترا مبارک و کنج قفس مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بوده ورد مدحت تو همنفس مرا
در تنگنای حادثه فریادرس مرا
با یادِ دوستان ندهد هیچ کس مرا
بی یادِ دوستان نرود یک نفس مرا
مشتاقِ دوستانم تا می رود نفس
هرگز ز سر برون نرود این هوس مرا
لبّیکِ دوست می زنم و مست می دوم
[...]
چون نیست یار در غم او هیچ کس مرا
ای دل، تو دست گیر و به فریاد رس مرا
سیر آمدم ز عیش، که بیدوست میکنم
بی او چه باشد؟ ازین عیش بس مرا
از روزگار غایت مطلوب من کسیست
[...]
از جمله دردها غم آن دوست بس مرا
بر باد بر دهد چه کنم این هوس مرا
بر سر نکشت درتب غم هیچکس مرا
جز دود دل که بست نفس بر نفس مرا
من سر زنم به سنگ و تو ساغر زنی به غیر
این سرزنش میانهٔ عشاق بس مرا
روزی که میرم از غم محمل نشین خود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.