گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
غبار همدانی

گر خورم گرداب سان دریای آب

باز ننشیند دلم از التهاب

سخت دلتنگم بگو مطرب سرود

سخت مخمورم بده ساقی شراب

از لب لعلت نمک باید که گشت

مرغ دل از آتش هجران کباب

گر محاسب باز عشق تند خوست

پاک خواهد بود در محشر حساب

ناگزیر آمد ولی طرفی نبست

سایۀ مسکین ز وصل آفتاب

مانده ام با اضطراب موج عشق

بر سر دریای حیرت چون حباب

گر زمن پرسی سرای می فروش

گویم آنجا رو که دیوارش خراب

گریم و ترسم که باشد گریه ام

پیش یار سنگدل نقشی بر آب

دوش میدیدم که پیر معنوی

می سرود این نغمه را خوش با رُباب

آنکه کشتی راند در خون قتیل

موج اشک ما کی آرد در حساب

 
 
 
ناصرخسرو

این جهان خواب است، خواب، ای پور باب

شاد چون باشی بدین آشفته خواب؟

روشنی‌یْ چشم مرا خوش خوش ببرد

روشنیش، ای روشنائی‌یْ چشم باب

تاب و نور از روی من می‌برد ماه

[...]

وطواط

آفتاب از روی تو بر دست تاب

خود ازین رویست فخر آفتاب

در سحاب از جود تو آمد اثر

زان بود خیرات عالم در سحاب

زور و تاب خسروان سهم تو بود

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

من عجب دارم همی از شاعران

تا چرا گویند راد است آفتاب

گرد صحرا سال و مه گردد همی

تا کجا در یابد او یک قطره آب

برخورد آن آب و آنگه میدهد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جمال‌الدین عبدالرزاق
مولانا

هیچ می‌دانی چه می‌گوید رباب؟

ز اشک چشم و از جگرهای کباب

پوستی‌ام دور مانده من ز گوشت

چون ننالم در فراق و در عذاب

چوب هم گوید بُدم من شاخ سبز

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۳۲۵ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه