ساقیا می ده که تا ما عاقلیم
در فنون عشقبازی جاهلیم
بسکه غافل خفته وقت کشت و کار
گاه محصول است و ما بیحاصلیم
لذت هستی به مستی حاصل است
ما به کلی زین دو معنی غافلیم
بر امید زخم دیگر زنده ایم
ورنه از زخم نخستین بسملیم
سرو باغ خلد بودیم و کنون
بر لب جوی جهان پا در گلیم
طلعت جانان ز جان محجوب نیست
ما میان جان و جانان حایلیم
از بلا غافل نشیند تنگ دل
ما گروه عاشقان دریا دلیم
موج طوفان بلا از سر گذشت
ما چنان فارغ که اندر ساحلیم
بار بگشودند همراهان و ما
هم در اول گام و اول منزلیم
مهر رخشانیم لیکن چون خلیل
رو به ما آرد غبارا آفلیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال عاشقان میپردازد که در غفلت و بیخبری از عشق و لذتهای زندگی خفتهاند. شاعر از بیتوجهی به زمان زراعت و محصول سخن میگوید و بیان میکند که لذت واقعی در مستی و عشق نهفته است. آنها به زخمهای گذشته امید دارند و از آنها دردی نمیکشند. شاعر به تشبیه خود به درخت سرو در باغ بهشتی اشاره میکند و میگوید که در حال حاضر در جوی دنیا قدم میزنند و از بلاها غافلاند. در نهایت، به رغم اینکه ماهیت و زیبایی عشق را دارند، همچنان در آغاز راه هستند و خود را ناچیز احساس میکنند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، می را به ما بده تا در حالی که عاقل شدهایم، در هنر عشقورزی هنوز نادان و بیتجربه هستیم.
هوش مصنوعی: به دلیل غفلت و خواب آلودگی ما، در زمان مناسب کشت و کار از فرصت ها بهره نمیبریم و در نهایت بیحاصل میمانیم.
هوش مصنوعی: لذت زندگی در حالتی از سرخوشی و شیدایی به دست میآید و ما کاملاً از این دو مفهوم بیخبر و غافل هستیم.
هوش مصنوعی: ما با امید زخم جدیدی زندهایم وگرنه از زخم اولی جان سپردهایم.
هوش مصنوعی: ما در گذشته همچون درخت سرو در باغی خوشحال و سرزنده بودیم، اما حالا در کنار جوی زندگی، به طور محدود و با احتیاط قدم میزنیم.
هوش مصنوعی: چهره محبوب از جان دور نیست، ما در واقع میان جان و محبوب قرار داریم.
هوش مصنوعی: دل تنگ ما، که عاشق دریا هستیم، از مصیبتها غافل نمیماند و همیشه در چنگال غم و رنج قرار دارد.
هوش مصنوعی: طوفان و مشکلات بزرگ به راحتی از سر ما گذشت و ما به قدری آرام شدهایم که انگار در ساحل نشستهایم.
هوش مصنوعی: همراهان بار خود را گشودند و ما هم در آغاز راه و اولین مرحله سفر قرار داریم.
هوش مصنوعی: ما چهرهای درخشان و زیبا داریم، اما وقتی خلیل به ما نزدیک میشود، از ما غبار مینشیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
فتوئی پرسید ازو مرد حلیم
گفت این چه جای فتویست ای سلیم
نعلهای بازگونهست ای سلیم
نفرت فرعون میدان از کلیم
جامه و دستار بر کن ای سلیم
بر میان بند یک ازاری از گلیم
لیک با یاران شفیقند و سلیم
هم عطوف و هم رؤوف و هم حلیم
دل به ما ده ما خریدار دلیم
نی خریدار تن و آب و گلیم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.