شمارهٔ ۶۸
ساقیا می ده که تا ما عاقلیم
در فنون عشقبازی جاهلیم
بسکه غافل خفته وقت کشت و کار
گاه محصول است و ما بیحاصلیم
لذت هستی به مستی حاصل است
ما به کلی زین دو معنی غافلیم
بر امید زخم دیگر زنده ایم
ورنه از زخم نخستین بسملیم
سرو باغ خلد بودیم و کنون
بر لب جوی جهان پا در گلیم
طلعت جانان ز جان محجوب نیست
ما میان جان و جانان حایلیم
از بلا غافل نشیند تنگ دل
ما گروه عاشقان دریا دلیم
موج طوفان بلا از سر گذشت
ما چنان فارغ که اندر ساحلیم
بار بگشودند همراهان و ما
هم در اول گام و اول منزلیم
مهر رخشانیم لیکن چون خلیل
رو به ما آرد غبارا آفلیم
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...