گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
قوامی رازی

مختص الدوله مختصر بشنو

که قوامیت را چه کار افتاد

چون من اندر عمید بستم امید

دل فقاعم ز کیسه تو گشاد

از پی آنکه بنده را با تو

هست دیرینه مهر مادر زاد

آب من زین عمید غمگین رفت

من به نانی ازو نگشتم شاد

این همه طبع شعر کرد به من

کایچ کس را به شعر طبع مباد

خاک بر سر کنم ز آتش طبع

کاب رویم همی دهد بر باد

کارم آراسته شود چو عروس

گر به همت مرا کنی داماد

باشد آزاد کرد همت تو

هر که از بنده تو خواهد زاد

وقت را خرد کی همی باید

تا بود کار بنده را بنیاد

نام و ننگ رهی به گردن تو

داد کن با من و مکن بیداد

پرده ام برمگیر و دستم گیر

ای که ستر از عمید بر گیراد

همه احوال با تو خواهم گفت

بشنو از بنده هر چه باداباد

ز آروزی جماع چو نانم

که خود از خویشتن نیارم یاد

 
 
 
رودکی

شاد زی با سیاه‌چشمان، شاد

که جهان نیست جز فسانه و باد

ز آمده شادمان بباید بود

وز گذشته نکرد باید یاد

من و آن جعدموی غالیه‌بوی

[...]

فرخی سیستانی

هر که بود از یمین دولت شاد

دل بمهر جمال ملت داد

هر که او حق نعمتش بشناخت

میر مارا نوید خدمت داد

طاعت آن ملک بجا آورد

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ابوالفضل بیهقی

پادشاهی برفت پاک سرشت‌

پادشاهی نشست حورنژاد

از برفته‌ همه جهان غمگین‌

وز نشسته‌ همه جهان دلشاد

گر چراغی ز پیشِ ما برداشت‌

[...]

مسعود سعد سلمان

روزگاریست سخت بی فریاد

کس گرفتار روزگار مباد

شیر بینم شده متابع رنگ

باز بینم شده مسخر خاد

نه به جز سوسن ایچ آزادست

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه