ساکن شو و تو طاعت ایزد کن اختیار
کز مرد بختیار جزین اختیار نیست
پرهیزگار باش و چه سودست پند من
که امروز روز مردم پرهیزگار نیست
مرد خدای شو که خدای است دستگیر
دل بر کن از جهان که جهان پایدار نیست
زان زلزله که بود گه یحیی بن معاذ
ری شد خراب اگر چه تو را اعتبار نیست
بی جان شدند سیصدو پنجه هزار خلق
معلوم کن چو قول منت استوار نیست
دارنده زمانه تواناست همچنان
در کارهاش هیچ کس آموزگار نیست
گر والعیاذ بالله با ما همان کند
این روزگار بهتر از آن روزگار نیست
این قوم زان گروه بسی باز پس ترند
ری را اگر چه آن درج و کار و بار نیست
ناقد چنانکه بود بصیر است همچنان
زر سرای ضرب عمل را عیار نیست
تا زلزله ست چیره تری بر گناهها
گوئی تو را هدایت پروردگار نیست
از هیبت خدای نترسی ز ابلهی
دیوانگی و ابلهی از افتخار نیست
آگه نه ای که از طرف بیشه قضا
شیر عذاب را ز تو بهتر شکار نیست
تا تو بدی کنی به دل آید ز پیش تو
زیرا که باده شهوت خمر و خمار نیست
ای قوم ازین عذاب بترسید زینهار
کاین کار جز علامت اصحاب نار نیست
بنگر که ما چه لشکر ظلمیم کز خدای
بر فرق ما جز آتش دوزخ نثار نیست
زین تندبادها که به هم بر زند جهان
در دیده ها به جای بصر جز غبار نیست
از کردگار باد عذابست خاک پاش
وز بحر رحمت ابر کرم قطر«ه» بار نیست
گر بنده خاکسار شد از باد، شکرهاست
کز خشم پادشاه جهان سنگسار نیست
نزدیک خاطر و دلت ای مرد خاکسار
روز شمار و هیبت او در شمار نیست
در زیر خاک زلزله خواهد تو را شکست
جز خاک تیره مالش تو خاکسار نیست
در ملک پادشا چه که عالم شود خراب
از مرگ زنگئی خلل زنگبار نیست
تو خواه باش و خواه نه در عالم خدای
بر هردو گام چون تو کم از صدهزار نیست
زنهار خواستی چو در افتاد زلزله
ای ظالمی که از تو به جهان زینهار نیست
ایزد تو را به فضل و کرم زینهار داد
از بهر آن که او چو تو زنهار خوار نیست
مردی مبر به درگه ایزد نیاز بر
کان صدر عزتست و صف کارزار نیست
آنجاست سجده گاه ضعیفان و عاجزان
ناوردگاه رستم و اسفندیار نیست
بر درگه خدای جهان عاجزی نمای
کان جایگاه جز به در عجز بار نیست
امروز تو ز دی به خصومت قویتری
و امسال قوت تو چو پیرار و پار نیست
داننده ای که گردش لیل و نهار ساخت
داند که خیری از تو به لیل و نهار نیست
لیل و نهار بر تو به غفلت بسی گذشت
و اندر تو جز جحود نهارا جهار نیست
اسب مراد تو به ره دین نمی رود
ره را چه عیب مرکب تو راهوار نیست
گرچه پیاده ای به ره عقل و عافیت
میدان فتنه را چو تو چابک سوار نیست
اینجا مکن قرار که جائی ست بی قرار
جای تو جز به منزل دارالقرار نیست
از بهر لفظ فحش ندارد لب تو مهر
وز راه مهر دین شترت را مهار نیست
بی شک تن هیزم دوزخ کند خدای
زیرا که شاخ خیر تو را برگ و بار نیست
کس دیده نیست چون تو نکوروی زشت خوی
چون خلقت تو صورت طاوس و مار نیست
زهر کشنده مار ندارد چو خوی تو
طاوس را چو روی تو رنگ و نگار نیست
نتوان از ین همه کرم و فضل کردگار
گفتن که پادشاه جهان بردبار نیست
در بندگیش بسته میان باش کز نهیب
دریای آتش غضبش را کنار نیست
از آتش جهنم و «ا»ز خشم او بترس
ای بی خبر ترا مگر از نار عار نیست
با نفس خویش به شو و خیرات پیش گیر
عذری بخواه اگر چه دلت خواستار نیست
آن را که با تو این همه نعمت همی کند
در طاعتش چرا دلت اومیدوار نیست
ما ناکسیم اگر نه کریمست پادشا
تقصیر بنده جرم خداوندگار نیست
بشنو قوامیا ز خرد پند و کار بند
هرکو نه اهل پند بود هوشیار نیست
«تو» پادشاه گنج قناعت شدی رواست
گر تخت زر وافسر گوهر نگار نیست
«بر تخت» عافیت شو و«ا»ز شرم پرده دار
گربر در تو قاعده پرده دار نیست
ترک جهانیان کن و بر تخت عقل گوی
ای پرده دار پرده فروهل که بار نیست
با همگنان بگوی که دیوان شعر من
باغی است کاندر و همه گل هست و خار نیست
آن نانبامنم که چو دکّان خاطرم
ایوان ملک و بارگه شهریار نیست
چون دانه های گندم پاکم به روشنی
اندر خزینه ها گهر شاهوار نیست
آن را که نیست گندم انبار دل چنین
از آسیای فضل الاهیش بار نیست
در حلق زیرکان جهان همچو نان من
حلوای تر شهد و شکر خوشگوار نیست
نام نکوست حاصل نان سپید من
وز مرد به ز نام نکو یادگار نیست
هرکس که نیست درکف او قرص نان من
از چرخش آفتاب و مه اندر کنارنیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی توصیه به پرهیزکاری و آگاهی دربارهٔ زندگی و سرنوشت است. شاعر به افراد میگوید که باید از شهوات دنیا دوری گزینند و به خداوند روی آورند، زیرا زندگی دنیا پایدار نیست و مملو از عذاب و فریب است. او به تأمل دربارهٔ قدرت خدا و طبیعت ناپایدار دنیا اشاره میکند و میگوید که خداوند تواناست و انسانها باید به ضعف و ناتوانی خود در برابر عظمت او توجه کنند. در نهایت، شعر بر این نکته تأکید دارد که انسان باید به دنبال نیکی و پرهیز از گناه باشد و هیچ چیز در دنیا نمیتواند جایگزین ارزشهای اخلاقی و معنوی شود.
هوش مصنوعی: صبر و آرامش داشته باش و از رفتارهایی که خواست خداوند است پیروی کن، زیرا برای انسان خوشبخت، هیچ انتخابی جز این وجود ندارد.
هوش مصنوعی: از خوبان دوری کن و فایدهای ندارد که نصیحت کنم، چون امروز زمانه برای نیکوکاران مناسب نیست.
هوش مصنوعی: به خداوند ایمان بیاور و به او اتکا کن، زیرا او همیشه یاریگر است. از وابستگی به این دنیای فانی فاصله بگیر، چرا که این دنیا دوام و پایداری ندارد.
هوش مصنوعی: زلزلهای که در زمان یحیی بن معاذ رخ داد، باعث ویرانی بسیاری شد؛ هر چند تو به آن اهمیت نمیدهی.
هوش مصنوعی: پانصد هزار نفر بیروح شدند، حالا مشخص کن که وقتی وعدهات محکم و قابل اعتماد نیست، چه اتفاقی میافتد.
هوش مصنوعی: صاحب زمان به طور کامل و با قابلیتهای خود، در همه امور به تنهایی عمل میکند و هیچکس نمیتواند به او درس دهد.
هوش مصنوعی: اگر خدای نکرده این روزگار با ما همان رفتار را داشته باشد، اوضاع از گذشته نیز بهتر نخواهد بود.
هوش مصنوعی: این گروه از لحاظ روحی و اخلاقی عقبتر از دیگران هستند، هرچند که ظاهرشان، شغل و فعالیتشان این طور نشان نمیدهد.
هوش مصنوعی: نقد، همانطور که باید، بینا و آگاه است، مانند طلا که در صرافی به وزن و کیفیت سنجیده میشود، اما ارزش واقعی عمل را نمیتوان فقط بر اساس ظاهر سنجید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تزلزل و نابسامانی در زندگیات حاکم است، ممکن است بر گناهانت چیرهتر شوی و احساس کنی که هدایت پروردگارت را ندارید.
هوش مصنوعی: این شعر به این موضوع اشاره دارد که اگر کسی از عظمت و قدرت خداوند نترسد، نشاندهندهی بیخود بودن و نادانی اوست، و این ترس به معنای افتخار و احترام نیست. در واقع، ترس از خداوند نشانهای از智慧 است و نادانی در مقابل او در واقع تحقیر خود است.
هوش مصنوعی: مراقب باش که در دام مشکلات و سختیها نیفتی، زیرا هیچ چیز دردناکتر از عذاب و مصیبت نیست که از جانب سرنوشت به سراغت میآید.
هوش مصنوعی: وقتی تو خیانت و بدی کنی، دل از پیش تو رنجیده خواهد شد؛ چرا که لذتهای دنیوی، چون میست کارشان بیخمار و بیدرد نیست.
هوش مصنوعی: ای ملت، از این عذاب بترسید و مراقب باشید که این وضعیت جز نشانه کسانی نیست که به آتش عذاب خواهند شد.
هوش مصنوعی: نگاه کن که ما چه گروهی از ظلم هستیم که جز آتش جهنم، هیچ چیز دیگری از جانب خدا بر سرمان نازل نمیشود.
هوش مصنوعی: این تندبادها که همه جا را به هم میزنند، در این دنیا چیزی جز غبار در چشمهایمان باقی نگذاشتهاند و ما نمیتوانیم آنچه را باید ببینیم، ببینیم.
هوش مصنوعی: از خداوند عذابهایی به زمین میوزد و از رحمت او، ابر کرم به آرامی باران نمیبارد.
هوش مصنوعی: اگر بندهای در برابر باد به خاک بیفتد، جای شکرگزاری است که از خشم پادشاه جهانی به سنگسار نمیشود.
هوش مصنوعی: ای مرد humble، نزدیک به دل و روح تو، روزها و عظمت او به شمار نمیآید.
هوش مصنوعی: در زیر زمین، زلزله تو را خواهد شکست و تنها خاکی که به تو مرتبط است، خاکی است که از سر humility و فروتنی به دست آمده.
هوش مصنوعی: در سرزمین پادشاهی، اگر همهچیز به هم بریزد و نابود شود، چه اهمیتی دارد، زیرا مرگ زنگی هیچ تأثیری در قدرت و حاکمیت نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: چه خواهی و چه نخواهی، در این دنیا خداوند بر هر دو حال نظارت دارد و ارزش تو کمتر از صد هزار نفر نیست.
هوش مصنوعی: مواظب باش که اگر بلای سختی سر برآورد، به هیچوجه از تو به دنیا رحم و فریادی نیست.
هوش مصنوعی: خداوند به تو نعمت و بخشش ارزانی داشته است تا به یاد داشته باشی که او هیچگاه مانند تو ضعیف و بیپناه نیست.
هوش مصنوعی: مردی به درگاه خدا نرو، زیرا در آنجا به قدرت و عزت تو اعتنا نمیشود و جایی برای نمایش تواناییهای تو نیست.
هوش مصنوعی: این مکان محل عبادت و رنج و نیاز افرادی است که ضعیف و ناتوانند و در آنجا هیچ خبری از پهلوانان بزرگ و توانایانی مانند رستم و اسفندیار نیست.
هوش مصنوعی: براى خداوند جهان درگاهى وجود دارد که در آن Humility و ناتوانى خود را نشان بدهیم، زیرا در این مکان جز با عجز و ناتوانى راهى نیست.
هوش مصنوعی: امروز تو نسبت به گذشته قدرت بیشتری در دشمنی داری و امسال، نیرو و توان تو مانند نیروی زلزله و طوفان نیست.
هوش مصنوعی: کسی که به خوبی با تغییرات شب و روز آشناست میداند که هیچ فایدهای از تو در روز و شب نیست.
هوش مصنوعی: شبها و روزها در غفلت بر تو گذشته و در درون تو جز انکار و نادانی چیزی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اسب خوشبختی و آرزوی تو در مسیر دین و راستی پیش نمیرود، زیرا مشکل از راهی است که تو انتخاب کردهای، چرا که وسایل و امکانات تو برای رسیدن به هدف مناسب نیست.
هوش مصنوعی: اگرچه تو در مسیر دانش و سلامت قدم میزنی، اما با این حال هیچکس به قدرت و سرعت تو در مواجهه با چالشها و مشکلات نیست.
هوش مصنوعی: در اینجا توقف نکن، زیرا این مکان آرامش ندارد. جای تو فقط در خانهی آرامش است و نه در اینجا.
هوش مصنوعی: اینجا اشاره به این دارد که سخن زشت و توهینآمیز از دهان تو خارج نمیشود و عشق و محبت در قلب تو چنان است که نمیگذارد با کلمات زشت صحبت کنی. همچنین، در مسیر عشق و دیانت، افراد باید از وابستگیها و دغدغههای دنیوی رها شوند و به حقیقت نیاز دارند.
هوش مصنوعی: بدون تردید، خداوند انسان را به مانند هیزم دوزخ میسازد، زیرا که در تو سود و خیری وجود ندارد و هیچ ثمرهای برای دیگران نخواهی داشت.
هوش مصنوعی: هیچ کس را مانند تو نمیتوان دید، زیبای زشتخو. آفرینش تو همچون ظاهر طاووس و مار نیست.
هوش مصنوعی: زهر مار، قدرت کشندگی ندارد، زیرا تو همچون طاووس با زیبایی و زیور خاصی که داری، جلوهای منحصر به فرد و بینظیر به دنیا میآوری.
هوش مصنوعی: نمیتوان دربارهی بزرگی و نعمتهای خداوند سخن گفت، زیرا پادشاهی که بر جهان حکمرانی میکند، صبور و بردبار نیست.
هوش مصنوعی: در بندگی خداوند به صبر و آرامش بپرداز، چرا که خشم و غضب او مانند دریای آتش غیرقابل کنترل است و هیچ راه escapeی برای دوری از آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: از آتش جهنم و خشم او بترس، ای ناآگاه! آیا تو از عذاب و ننگ این آتش بیخبر هستی؟
هوش مصنوعی: با نفس خود ارتباط برقرار کن و قبل از انجام کار خیر، عذرخواهی کن حتی اگر قلبت نخواهد.
هوش مصنوعی: کسی که با تو این همه نعمت میورزد و به خاطر آنچه به تو عطا کرده است، چرا دلت به او امید نداشت؟
هوش مصنوعی: اگر ما نالایق و کممایه باشیم، تقصیر ما نیست، چرا که پادشاهی بزرگ و کریم در میان ما حضور دارد و گناه و اشتباهات ما به او ربطی ندارد.
هوش مصنوعی: به حرفهای خردمندانه گوش کن و نصیحتها را جدی بگیر. هر کسی که گوش به نصیحت ندهد، هوشیار و آگاه نیست.
هوش مصنوعی: تو در قناعت به درجهای رسی که بر تو پادشاهی مینماید، درست است اگر تخت طلایی و تاجی از جواهرات نداری.
هوش مصنوعی: بر روی تخت راحتی بنشین و از شرم حجاب برکن، زیرا در وجود تو هیچ قاعدهای برای حجاب وجود ندارد.
هوش مصنوعی: از وابستگی به دیگران بگذر و بر سر عقل و خرد خود تکیه کن، ای نگهدار رازها، پرده را کنار بزن که بار گناه بر دوش نیست.
هوش مصنوعی: با دیگران بگویید که مجموعه اشعار من مانند باغی است که در آن فقط گل وجود دارد و هیچ خاری نیست.
هوش مصنوعی: من به گونهای هستم که مانند یک نانما در دکان خاطراتم، هیچگاه به عظمت و شکوه یک کاخ یا بارگاه شهریار نمیرسم.
هوش مصنوعی: من همچون دانههای گندم هستم که در خزانهها جای دارم، ولی مانند جواهرات باارزش نیستم.
هوش مصنوعی: کسی که دلش خالی از خوبیها و نعمتها باشد، نمیتواند از برکتهای فضایل الهی چیزی به دست آورد.
هوش مصنوعی: در جمع افراد باهوش و زیرک دنیا، من همچون نان معمولی هستم، در حالی که طعم و لذت من به اندازه شیرینی و خوشمزگی حلوا و شهد و شکر نیست.
هوش مصنوعی: آوازه و شهرت خوب، نتیجه تلاش و زحمت من است و بعد از مرگ، تنها یاد من نام نیکویم باقی میماند.
هوش مصنوعی: هر کسی که در دستش نان من نیست، از چرخش خورشید و ماه کنار نمیرود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای آنکه چون تو زیر فلک شهریار نیست
آمد بهار خرم و کس شاد خوار نیست
اندر بهی شدنت بیابد بها بهار
تا تو بهی نیابی کس را بهار نیست
تا تو بهار یافتی از درد خستگی
[...]
کس را بر اختیار خدای اختیار نیست
بر دهر و خلق جز او کامگار نیست
قسمت چنان که باید کردست در ازل
و اندیشه را بر آنچه نهادست کار نیست
بر یک درخت هست دو شاخ بزرگ و این
[...]
سروی بهراستی چو تو در جویبار نیست
نقشی به نیکویی چو تو در قندهار نیست
جفت مهی اگرچه به خوبیت جفت نیست
یار شهی اگر چه به خوبیت یار نیست
زلف تو مشک بارد و بر مه زره شود
[...]
آن طبع را که علم و سخاوت شعار نیست
از عالمیش فخر و ز زفتیش عار نیست
جز چشم زخم امت و تعویذ بخل نیست
جز رد چرخ و آب کش روزگار نیست
آن دست و آن زبان که درو نیست نفع خلق
[...]
بهتر ز روز دولت تو روزگار نیست
بعد از خدای چون تو خداوندگار نیست
با پای همت تو فلک زیر دست هست
با دست بخشش تو جهان پایدار نیست
سلطان که اختیار خدایست بر زمین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.