ایا ز عز و شرف تاج برنهاده بسر
زمانه بر ده همه عمر دشمنانت بسر
اگر بجای پسر دختر آیدت چه زیان
که دختر چو تو باشد به از هزار پسر
اگر شهی را باشد دو صد پسر همه شیر
یکی بود که سزد افسر پدرش بسر
نه دختری ببر تخت ملک چهر آراست
که بر بساطش بوسید گوهر اسکندر
تو روزگار بدیدی بمان و خندان باش
که روزگار نشاندت دو تا جور در بر
همیشه تا مه و خور بر فلک دهند فروغ
ز رامش و طرب و عیش در جهان برخور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر به موضوع شرف و ارزشهای انسانی پرداخته میشود. شاعر به این نکته اشاره میکند که داشتن دختر به اندازه پسر ارزشمند است و دخترانی که به زیبایی و فضیلت مشهورند، ممکن است از پسران نیز برتر باشند. همچنین، شاعر بر اهمیت شادی و زندگی مثبت تاکید میکند و توصیه میکند که در برابر مشکلات و سختیهای روزگار، باید آرامش و خنده را حفظ کرد. در نهایت، بر لزوم استفاده از لذتها و زیباییهای زندگی تأکید میشود.
هوش مصنوعی: آیا بر سرت تاجی از عزت و شرافت گذاشتهای که بر زمین بهخاطر دشمنانت در تمام عمر خود ایستادهای؟
هوش مصنوعی: اگر بجای اینکه پسر داشته باشی، دختر به دنیا بیاید، چه مشکلی دارد؟ چون اگر آن دختر مثل تو باشد، از هزار پسر بهتر است.
هوش مصنوعی: اگر پادشاهی داشته باشد صد پسر، باز هم فقط یکی از آنها شایسته است که تاج پدر را بر سر بگذارد.
هوش مصنوعی: هیچ دختری به زیبایی و شکوهی که در تخت سلطنت نشسته باشد وجود ندارد، که بر روی این تخت، از زیبایی و ارزشش مانند گوهر اسکندر ستایش شود.
هوش مصنوعی: در زندگی با مشکلات و چالشها روبرو میشویم، اما مهم این است که با روحیهای شاداب و خندان به پیش برویم. چرا که زندگی گاهی ما را در شرایط متفاوت و گوناگون قرار میدهد.
هوش مصنوعی: همواره تا زمانی که ماه و خورشید در آسمان نور افشانی میکنند، از شادی، سرور و لذت در این جهان بهرهمند باش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چگونه برخورم از وصل آن بت دلبر
که سوخت آتش هجرش دل مرا در بر
طمع کند که ز معشوق برخورد عاشق
بدین جهان نبود کار ازین مخالفتر
از آنکه عاشق نبود کسی که دل ندهد
[...]
فسانه گشت و کهن شد حدیثِ اسکندر
سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر
فسانهٔ کهن و کارنامهٔ به دروغ
به کار ناید رو در دروغ رنج مبر
حدیثِ آنکه سکندر کجا رسید و چه کرد
[...]
بنوبهار جوان شد جهان پیر ز سر
ز روی سبزه بر آورد شاخ نرگس سر
خزان جهان را عهد ار چه کرده بود کهن
بهار عهد جهان باز تازه کرد ز سر
هوا نشاند ببرگ شکوفه در، یاقوت
[...]
پلی شناس جهانرا و نو رسیده براو
مکن عمارت و بگذار و خوش ازو بگذر
کرا شنیدی و دیدی که مرگ دادامان
ز خاص و عام و بدو نیک و از صغیر و کبر
اگر هزار بمانی و گر هزار هزار
[...]
بفال سعد و خجسته زمان و نیک اختر
نشسته بودم یک شب بباغ وقت سحر
ز باختر شده پیدا سر طلایۀ روز
کشیده لشکر شب جوق جوق زس خاور
فلک چو بیضۀ عنبر نمود و انجم او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.