گنجور

 
قطران تبریزی

ای مکان سعد و کان جاه و ارکان ظفر

جشن فروردین فرخ بر جهان افکند فر

بر تو میمون باد و فرخ ای شه پیروزگر

می خور و بفروز جان با ناز و نوش کام و گر

از تو بفروزد خردمندان گیتی را بصر

زانکه با معنی بسیاری و لفظ مختصر

رنج و ناز دوستان و دشمنان بردی بفر

مرده کی باشد شهی کش همچو تو باشد پسر

سیم نزدیک تو همچون سنگ باشد بی خطر

کینه جویان را بلائی مهرورزان را نظر

خسروا تو خیر خیری دیگران خیرند و شر

چون تو هرگز نافرید ایزد کریم اندر بشر

گاه رادی زی تو یکسانست کاه و سیم و زر

گاه مردی از تو ترسانست پور زال زر

نزد سلطان رفتن تو کشتن از نار است تر

رفتنت فرخنده باد و آمدن فرخنده تر

چون بود باز آمدنت آید بپیروزی خبر

ما بنازیم و دل دشمن شود زیر و زبر

تا جهان باشد مبادا جز تو سالاری دگر

زانکه رادی بی خلافی و رحیمی بی مگر

گر نبودی بنده را نقرس شکسته بال و پر

بارکش بودی بجای پای بر راهم ز سر

تا تو باز آئی به دولت او بود ساعت شمر

روی گشته چون زریر و چشم گشته چون شمر

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عنصری

عارضش را جامه پوشیدست نیکویی و فر

جامه‌ای کش ابره از مشکت وز آتش آستر

طرفه باشد مشک پیوسته به آتش ماه و سال

و آتشی کو مشک را هرگز نسوزد طرفه‌تر

چون تواند دل برون آمد ز بند حلقه‌هاش

[...]

فرخی سیستانی

بر گرفت از روی دریا ابر فروردین سفر

ز آسمان بر بوستان بارید مروارید تر

گه بروی بوستان اندر کشد پیروزه لوح

گه به روی آسمان اندر کشد سیمین سپر

هر زمانی بوستان را خلعتی پوشد جدا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ناصرخسرو

اصل نفع و ضر و مایهٔ خوب و زشت و خیر و شر

نیست سوی مرد دانا در دو عالم جز بشر

اصل شر است این حشر کز بوالبشر زاد و فساد

جز فساد و شر هرگز کی بود کار حشر؟

خیر و شر آن جهان از بهر او شد ساخته

[...]

ازرقی هروی

ابر سیمابی اگر سیماب ریزد بر کمر

دود سیماب از کمر ناگاه بنماید اثر

ور ز سرما آبدان قارورۀ شامی شدست

باز بگدازد همی قاروره را قاروره گر

ور سیاه و خشک شد بادام تر ، بیباک نیست

[...]

ابوعلی عثمانی

مابَقی فی النّاسِ حُرٌّ

لاٰوَلاٰفی الْجِنّ حُرٌّ

قَدْمَضیٰحُرُّ الْفَریَقیْنِ

فُحُلْو اُلْعَیْشِ مُرٌّ

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه