تا هست جان مؤمن بدخواه جان کافر
نوروز باد خرم بر میر ابوالمظفر
پیوسته باد با او تایید و دولت و فر
او شاد باد دائم از شهریار جعفر
از هیچ کار ویرا در دل مباد کیفر
بر دوستان مبارک بر دشمنان مظفر
روی ولیش بادا از ناز چون معصفر
وز رنج باد دائم روی عدوش اصفر
چون در مصاف باشد با تیغ و رمح و مغفر
گردد رخ سواران از بیم او مزعفر
مانند خاک گردد با کینش مشک از فر
خاک سیاه گردد با مهر او چو عنبر
تا انده است و شادی تا مؤمن است و کافر
بادا رخانش احمر بادا بساطش او فر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر آرزوی سلامتی و خوشبختی برای میرم ابوالمظفر دارد و تاکید میکند که تا زمانی که مؤمن و کافر در دنیا وجود دارند، باید امیدوار به شادی و سرخوشی باشیم. او از خدا میخواهد که بر ابوالمظفر و دولت او تایید و موفقیت نازل شود و دشمنانش را مغلوب کند. همچنین، شاعر به جنگ و جدالها اشاره میکند و آرزو دارد که سواران دشمن از ترس او به خاک بیفتند و همواره زندگی در شادی و نشاط باشد. بهطور کلی، شعر به نکات مثبت و دعای خیر برای پیروزی بر دشمنان و خوشی در زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که جان مؤمن هست، بدخواه جان کافر، روز نوروز بر میر ابوالمظفر مبارک و خرم باد.
هوش مصنوعی: همیشه همراه او، برکت و خوشبختی و عظمتش برقرار باشد و همیشه در زندگی او شادی باشد، از طرف شهریار جعفر.
هوش مصنوعی: هیچ کاری که در دل ندارید، انجام ندهید؛ زیرا کیفر بر دوستان خوشایند نیست و پیروزی بر دشمنان خوش شانسی است.
هوش مصنوعی: آرزو میکنم همیشه بر چهرهاش ناز و زیبایی همچون گل داشته باشد و از رنجهای مداوم بر چهرهی محبوبش، غم و زردی نباشد.
هوش مصنوعی: زمانی که سواران در نبرد با شمشیر، نیزه و کلاهخود مواجه میشوند، صورتشان از ترس او مانند زعفران زرد میشود.
هوش مصنوعی: اگر کسی نسبت به او کینهای داشته باشد، مانند خاکی که سیاه میشود، آن کینه او را خراب میکند. اما اگر با محبت او مواجه شود، مانند مشک خوشبو میگردد. به عبارت دیگر، کینه و محبت میتواند تأثیرات متفاوتی بر انسان بگذارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که غم و شادی وجود دارد، مؤمن و کافر هم هستند. بیفزایید که رنگ زندگی او پرشکوه باشد و بساط او زیبا و دلانگیز.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن کیست کاندر آمد بازی کنان ازین در
رویی چو بوستانی از آب آسمان تر
باز این چه رستخیزست این خود کجا درآمد
این را که ره نمودست از بهر فتنه ایدر
ای دوستان یکدل، دل باز شد ز دستم
[...]
آذر فرو زو می خور شاها بماه آذر
آیین ماه آذر بوی می است و آذر
باد ابد رد مانده دشمنت چون کمانه
بگذار شادمانه صدا ور مزدو آذر
یک بخشش تو کردن بار دویست گردون
[...]
آن دلفریب دلکش و آن دلربای دلبر
با صد هزار کشی خندان درآمد از در
تنبول کرده آن بت تنبول کرده پیدا
سی و دو نار دانه در نار دانش اندر
تا کیمیای حسنش کرده ست لعل درش
[...]
فرخنده باد و میمون این مجلس منور
بر شهریار گیتی شاهنشه مظفر
شاهی کجا رسیدست از همت بلندش
تختش به هفت گردون عدلش به هفت کشور
اَسْلاف را به عدلش جاه است تا به آدم
[...]
دیدی تو اصفهانرا آنشهر خلد پیکر
آن سدره مقدس آن عدن روح پرور
آن بارگاه ملت وان تختگاه دولت
آن روی هفت عالم وانچشم هفت کشور
هر کوچه جویباری محکم بمهر عصمت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.