گنجور

 
قطران تبریزی

ای طبع تو سرشته ز رادی و راستی

دور از روان تو کژی و نارواستی

میرا خدای راست سوی راستان بود

زانست راست کار تو دائم که راستی

چیزی که خواست بر تو ندید است خصم تو

بر هرکسی بدیدی چیزی که خواستی

از روزگار شاه فریدون تاکنون

چون او بدین و دانش و دولت تو خاستی

آنانکه از کژی که بحیلت بخاستند

از راستی و داد فروشان نشاستی

اندر جهان فکندی هولی که هیچ شاه

از بیم تو برون نکند دست از آستی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ادیب صابر

گر نه به گوهر از نسب مصطفاستی

چون مصطفا حلم و حیاش از کجاستی

او را به روز خشم و رضا چون نگه کنی

گویی درست و راست علی مرتضاستی

گر پادشاه ملک خرد نیستی دلش

[...]

مولانا

ای آنک در دلی، چه عجب دلگشاستی!

یا در میان جانی، بس جانفزاستی

آمیزش و منزهیت، در خصومتند

که جان ماستی تو، عجب، یا تو ماستی

گر آنی و گر اینی، بس بحر لذتی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
ترکی شیرازی

ای ارض کربلا تو محل بلاستی!

موسوم از این سبب تو به کرب و بلا ستی

مدفون به تربت تو بود گوشوار عرش

برتر هزار بار، ز عرش علاستی

ای خاک از آنکه مدفن سبط پیمبری

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه