ای طبع تو سرشته ز رادی و راستی
دور از روان تو کژی و نارواستی
میرا خدای راست سوی راستان بود
زانست راست کار تو دائم که راستی
چیزی که خواست بر تو ندید است خصم تو
بر هرکسی بدیدی چیزی که خواستی
از روزگار شاه فریدون تاکنون
چون او بدین و دانش و دولت تو خاستی
آنانکه از کژی که بحیلت بخاستند
از راستی و داد فروشان نشاستی
اندر جهان فکندی هولی که هیچ شاه
از بیم تو برون نکند دست از آستی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تأکید بر اهمیت راستگویی و صداقت در زندگی و تلاش برای حفظ این ویژگیها میپردازد. شاعر میگوید که طبیعت انسان از رادی و راستی سرشته شده و هرگونه کژی و نادرستی دور از روح اوست. خداوند راستی را برگزیده و انسان باید همواره به راستکاری و صداقت پایبند باشد. تاریخچهای از شاه فریدون و تلاش او برای ایجاد دانش و دولت صالح ذکر شده و بیان میشود که کسانی که از راه نادرست و فریب به هدف میرسند، در نهایت به نتیجهای مثبت نخواهند رسید. در این دنیای نابسامان، هیچ شاهی از ترس حقطلبی و صداقت دست بر نخواهد داشت. در مجموع، پیام شعر تأکید بر اهمیت راستی و صداقت در زندگی اجتماعی است.
هوش مصنوعی: ای نفس تو از راستی و راستی سرشته شده است و خارج از وجود تو هیچ کژی و ناروا وجود ندارد.
هوش مصنوعی: خداوند، که حقیقت و راستی را میشناسد، همیشه به سمت راست و درست هدایت میکند، و به همین دلیل است که کارهای تو همیشه باید بر اساس راستی باشد.
هوش مصنوعی: آنچه را که تو میخواهی نمیبینی، دشمن تو هم هرگز آنچه را که خواستی نمیبیند.
هوش مصنوعی: از زمان شاه فریدون تا به حال، کسی مانند تو از نظر کمال، دانایی و قدرت به وجود نیامده است.
هوش مصنوعی: افرادی که برای دستیابی به منافع خود از راه نادرست استفاده کردند، از اصول راستگویی و انصاف کنارهگیری کردند.
هوش مصنوعی: در این جهان تو طوری وحشت و هیبت ایجاد کردی که هیچ پادشاهی از ترس تو جرأت نمیکند دستانش را از آستین بیرون بیاورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر نه به گوهر از نسب مصطفاستی
چون مصطفا حلم و حیاش از کجاستی
او را به روز خشم و رضا چون نگه کنی
گویی درست و راست علی مرتضاستی
گر پادشاه ملک خرد نیستی دلش
[...]
ای آنک در دلی، چه عجب دلگشاستی!
یا در میان جانی، بس جانفزاستی
آمیزش و منزهیت، در خصومتند
که جان ماستی تو، عجب، یا تو ماستی
گر آنی و گر اینی، بس بحر لذتی
[...]
ای ارض کربلا تو محل بلاستی!
موسوم از این سبب تو به کرب و بلا ستی
مدفون به تربت تو بود گوشوار عرش
برتر هزار بار، ز عرش علاستی
ای خاک از آنکه مدفن سبط پیمبری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.