گنجور

 
قطران تبریزی

ای طبع تو سرشته ز رادی و راستی

دور از روان تو کژی و نارواستی

میرا خدای راست سوی راستان بود

زانست راست کار تو دائم که راستی

چیزی که خواست بر تو ندید است خصم تو

بر هرکسی بدیدی چیزی که خواستی

از روزگار شاه فریدون تاکنون

چون او بدین و دانش و دولت تو خاستی

آنانکه از کژی که بحیلت بخاستند

از راستی و داد فروشان نشاستی

اندر جهان فکندی هولی که هیچ شاه

از بیم تو برون نکند دست از آستی