گنجور

 
مولانا

ای سیرگشته از ما ما سخت مشتهی

وی پاکشیده از ره کو شرط همرهی

مغز جهان توی تو و باقی همه حشیش

کی یابد آدمی ز حشیشات فربهی

هر شهر کو خراب شد و زیر او زبر

زان شد که دور ماند ز سایه شهنشهی

چون رفت آفتاب چه ماند شب سیاه

از سر چو رفت عقل چه ماند جز ابلهی

ای عقل فتنه‌ای همه از رفتن تو بود

وآنگه گناه بر تن بی‌عقل می‌نهی

آن جا که پشت آری گمراهی است و جنگ

و آن جا که رو نمایی مستی و والهی

هجده هزار عالم دو قسم بیش نیست

نیمش جماد مرده و نیمیش آگهی

دریای آگهی که خردها همه از او است

آن است منتهای خردهای منتهی

ای جان آشنا که در آن بحر می‌روی

وی آنک همچو تیر از این چرخ می‌جهی

از خرگه تن تو جهانی منور است

تا تو چگونه باشی ای روح خرگهی

ای روح از شراب تو مست ابد شده

وی خاک در کف تو شد زر ده دهی

وصف تو بی‌مثال نیاید به فهم عام

وافزاید از مثال خیال مشبهی

از شوق عاشقی اگرت صورتی نهد

آلایشی نیابد بحر منزهی

گر نسبتی کنند به نعل آن هلال را

زان ژاژ شاعران نفتد ماه از مهی

دریا به پیش موسی کی ماند سد راه

و اندر پناه عیسی کی ماند اکمهی

او خواجه همه‌ست گرش نیست یک غلام

آن سرو او سهی است گرش نشمری سهی

تو موسیی ولیک شبانی دری هنوز

تو یوسفی ولیک هنوز اندر این چهی

زان مزد کار می‌نرسد مر تو را که هیچ

پیوسته نیستی تو در این کار گه گهی

خامش که بی‌طعام حق و بی‌شراب غیب

این حرف و نقش هست دو سه کاسه تهی

 
 
 
قطران تبریزی

ای گشته یادگار ز کردار تو شهی

دیدار تو مبارک و گفتار تو بهی

از هر بهی بهی تو و بر هر سری سری

از هر مهی مهی تو و بر هر شهی شهی

یا دادنست و یا ستدن کار تو مدام

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
انوری

ای انوری تویی که به فضل و هنر سزند

احرار روزگار و افاضل ترا رهی

بودند در قدیم امیران و شاعران

واکنون شدت مسلم بر شاعران شهی

هستت خبر که هستم دور از تو ناتوان

[...]

ابن یمین

ای پیک پی خجسته نسیم سحرگهی

لطفی کن از برای دل خسته رهی

بگذر بدانجناب که از لطف صاحبش

یا بی نشان خلد چو در وی قدم نهی

یعنی جناب حضرت شاهی که می نهد

[...]

خواجوی کرمانی

ای پیک عاشقان اگر از حالم آگهی

روشن بگو حکایت آن ماه خرگهی

بگذر ز بوستان نعیم و ریاض خلد

ما را ز دوستان قدیم آور آگهی

وقت سحر که باد صبا بوی جان دهد

[...]

جهان ملک خاتون

ای آفتاب کشور و ای ماه خرگهی

آخر نظر فکن به عنایت سوی رهی

سرگشته ذره وار منم در هوای تو

تا کی چو خاک راه مرا در هوا دهی

مجروح گشت جان جهانی به تیغ هجر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه