کی شود معلوم هر بیگانه شرح حال من
دیگری جز دوست آگه نیست از احوال من
چون ز خویش آگه توانم گشت کز بخت سیاه
تار سازد خانه آیینه را تمثال من
مرغ تصویرم مرا در دل غم پرواز نیست
روز اول بسته بر مویی مصوّر بال من
همچو داغ لاله از بیحاصلی در این چمن
مینماید تیره بختی در قبال آل من
با غم هجر تو شبهای جدایی راز دل
میکند اظهار بیایما زبان لال من
زاهدا برخیز تا قسمت کنیم اسباب عیش
حور جنّت از تو، درد و داغ جانان مال من
ز انتظار مقدمش قصاب در راه طلب
من شدم پامال صبر و صبر شد پامال من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به تنهایی و ناامیدی خود از زندگی اشاره میکند. او میگوید که هیچکس جز دوستش از حال او باخبر نیست و بیان میکند که مشکلات و بخت بدش باعث تار شدن زندگیاش شده است. او به تصویر ذهنی خود از غم و ناامیدی اشاره میکند و میگوید که دلتنگی برای معشوقش باعث شده تا احساساتش را به زبان لال بیان کند. در انتها، از زاهدان میخواهد که از دنیا رویگردان نباشند و از درد و رنج عشق بگویند. این شعر به مفهوم جدایی و بیصبری در عشق میپردازد.
هوش مصنوعی: هیچکس به جز دوست، از زندگی و حال و روز من آگاه نیست. وقتی که دیگران دربارهی من قضاوت میکنند، هیچکدام واقعیت را نمیدانند.
هوش مصنوعی: وقتی از خودم خبر دار شوم، متوجه میشوم که تقدیر نخواهد گذاشت تا تصویر من در آینه به درستی و روشنی نمایان شود.
هوش مصنوعی: پرندهی تصویری من در دل غم نمیتواند پرواز کند، زیرا روز اول بر روی مویی که نقش و نگار دارد، بال من بسته شده است.
هوش مصنوعی: چمن به خاطر بیحاصلی و بدبختی من، همچون داغ لالهای تیره به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: من در شبهای دوری تو با غم و اندوهی که دارم، بیآنکه بتوانم حرفی بزنم، به سادگی راز دل و احساساتم را بیان میکنم.
هوش مصنوعی: ای زاهد، برخیز تا با هم نعمتهای بهشت را تقسیم کنیم؛ آنچه را که تو از لذتها و زیباییها دارید، من تنها درد و غم عشق را دارم.
هوش مصنوعی: به خاطر انتظار آمدن او، مانند کسی که در آرزوی محبوبش است، دیگر تحملم تمام شده و صبر من زیر پا رفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رشک میبردند شهری بر من و احوال من
کرد ضایع کار من این بخت بی اقبال من
طایری بودم من و غوغای بال افشانیی
چشم زخمی آمد و بشکست بر هم بال من
بخت بد این رسم بد بنهاد و رنجاند از منت
[...]
می دود حاجت به راه خواهش از دنبال من
همت استغنا همی آرد به استقبال من
صدر عزت قرب می جوید به من، دشمن کجاست؟
تا ببیند رتبه عشق بلند اقبال من
عزتی دارم که گر پا دیر در جنت نهم
[...]
بس که دارد گرد کلفت چهره احوال من
روی می مالد به خاک آیینه را تمثال من
بلبل من از حریم بیضه تا آمد برون
گل ز شبنم خیمه بیرون زد به استقبال من
نامرادی مطلب افتاده است در راه طلب
[...]
اوج گیرد رتبة افتادگی از حال من
تیرهبختی سر به گردون ساید از اقبال من
بس که در افتادگیها گرد بر رویم نشست
خاک بر سر میکند آیینه از تمثال من
من به راه وصل پویان روز و شب چون آفتاب
[...]
دلبر کاتب که می داند سراسر حال من
خط روی اوست فردا نامه اعمال من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.