گنجور

 
قصاب کاشانی

غرقه دریای عشقیم از کنار ما مپرس

خانه بر دوشیم چون موج از دیار ما مپرس

نخل سروستان تصویریم بر از ما مخواه

خار خشک بوستانیم از بهار ما مپرس

ما و زلف او به یک طالع ز مادر زاده‌ایم

می‌شوی آشفته حال از روزگار ما مپرس

مشهد ما را فروغ شمع می‌داند کجاست

مشرب پروانه داریم از مزار ما مپرس

روز و شب در کوره دهریم با صد پیچ‌و‌تاب

در گداز امتحانیم از غبار ما مپرس

ما و دل ماتیم در این عرصه شطرنج دهر

جان و دل را تا نبازی از قمار ما مپرس

کشته صبح بناگوش و هلاک کاکلیم

بیش از این قصاب از لیل و نهار ما مپرس

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode