بیا که بی گل رویت دلم قرار ندارد
کسی به غیر تو در خاطرم گذار ندارد
چو ماه یکشبه زرد و ضعیف در نظر آید
چو هاله هرکه تو را تنگ در کنار ندارد
هزار حیف که دیرآشنا و سستوفایی
وگرنه چون تو گلی باغ روزگار ندارد
ز خلف وعدهات ای مه چنین به من شده ظاهر
که وعدههای تو چون عمر اعتبار ندارد
کدام وقت که قصاب تا به صبح شب هجر
چو شمع دیده سوزان و اشگبار ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به محبوبش است. شاعر در حسرت دیدار و نزدیکی به اوست و میگوید که بدون او دلش آرامش ندارد. او به زیبایی محبوب و نازکی او تشبیه میکند و تاکید میکند که در زندگیاش کسی مانند او وجود ندارد. همچنین، شاعر از دلسردیاش از وعدههای شکسته محبوبش و تنهاییاش در شبهای دوری میگوید و نهایتاً به وضعیت دردناک و سوزان خود به خاطر دوری او اشاره میکند.
هوش مصنوعی: بیایید که بدون چهرهی زیبای تو، دل من آرامش ندارد و هیچکس جز تو در یادم باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: وقتی کسی را که به او نزدیک نیستی، میبینی، ممکن است مثل ماهی زرد و ضعیف به نظر بیاید، درست مثل هالهای که دور آن وجود دارد.
هوش مصنوعی: ای کاش زودتر با تو آشنا میشدم و تو چنین ناپایدار و بیوفا نبود، وگرنه هیچ گلی در باغ زمان به زیبایی تو نمیتوانست باشد.
هوش مصنوعی: از پشت وعدههای تو، ای ماه، چنین برای من روشن شده که قولهای تو ارزش ماندگاری ندارند، مانند عمر که به سرعت میگذرد.
هوش مصنوعی: قصاب در تمام شب، مانند شمعی که در darkness میسوزد، نمیتواند به یاد معشوقش، اشک و سوزش در چشمانش را تحمل کند و همیشه در حالت اشتیاق و غمگینی به سر میبرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ستاره سوخته پروای اعتبار ندارد
که تخم سوخته حاجت به نوبهار ندارد
توان ز بیخودی ایمن شد از حوادث دوران
خطر سفینه ز دریای بیکنار ندارد
ز بس گزیده شد از روی تلخ مردم عالم
[...]
فضای خاطرم از غم از آن غبار ندارد
که آرزوی جهان، از دلم گذار ندارد
جهان چو معرکه تیغ بازی است حذر کن
چه پا نهی به میان؟ این میان کنار ندارد!
بزرگیی که در آن نیست چشم لطف بمردم
[...]
تنم به هیچ مکان بی رخت قرار ندارد
به جز خیال تو کس بر دلم گذار ندارد
به هر کجا که روم همچو مرغ طعمه دامم
به غیر من به کسی روزگار کار ندارد
در این سراسر گلزار نیست برگ درختی
[...]
مگر خبر ز دل خسته آن نگار ندارد
چه آتشی است که امشب دلم قرار ندارد
درست گویمت از دل مباد رنجه شوی
که این شکسته به پیش تو اعتبار ندارد
بیا که صحبت رندان مفرح افتاده است
[...]
برادرا دلم رفتنت قرار ندارد
مرو که خواهر تو ناب انتظار ندارد
به درد بیکسیام مبتلا مکن به فدایت
که خواهر تو کسی را در این دیدار ندارد
تو منع میکنی از گریهام ولی نتوانم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.