هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هویی
ببرید جمله بر هو،بزنید های و هویی
بکنید خرقها را، که ز زرق رنگ دارد
ز سرشک سیل مژگان بکنید شست و شویی
بزنید حلقه بر در، که خسیس نفس پرور
بخدای ره ندارد،بخدا، بهیچ رویی
شب دوش گفت: جان را خبری رساند جانان
که چو چشمه گشت چشمم، نه چو چشمه ای،چو جویی
که ز عشق اگر نمویی،بنشین، سخن چه گویی؟
بجلال ما،نیابی، بجلال ره بمویی
بنیاز گفتم آخر که: جهان و جان فدایت
کس ازین ندید خوشتر، بزمانه آبرویی
ز جهان و جان برآمد،ز جهانیان سرآمد
به مشام جان قاسم ز تو تا رسید بویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دعوتی به عشق و شادمانی است. شاعر از عاشقان میخواهد که به شور و شوق بپردازند و به عشق و زیبایی بیندیشند. او خواهان پاکسازی دلها از زرق و برق دنیوی است و بر این نکته تأکید میکند که نفس خسیس مانع درک حقیقت و عشق است. در ادامه، شاعر از خبری که جانانش به او داده سخن میگوید و به تأثیر عشق اشاره میکند. او ابراز میکند که عشق و جلال حقایق عمیقتری را به ارمغان میآورد و در پایان به بوی دلپذیر جانان اشاره میکند که روحش را نوازش میدهد.
هوش مصنوعی: بیایید، ای عاشقان! چه راهی به سوی دلبر است، با سر و صدا ندا دهید و با شور و هیجان از عشق بگویید. با شوق و شادی فریاد کنید و عشق را به نمایش بگذارید.
هوش مصنوعی: با پاک کردن ظواهر فریبنده و رنگها، باید اشکهای چشمان خود را شست و شو دهیم تا از آن غم و اندوه رهایی یابیم.
هوش مصنوعی: به در بزنید و حلقه بزنید، زیرا انسانی که به نفس خویش اهمیت میدهد و بخیلی در درونش نقش بسته، به راه خدا دسترسی ندارد و به هیچوجه نمیتواند به خداوند نزدیک شود.
هوش مصنوعی: شب گذشته، جانم به من خبری از محبوب رساند که چشمانم مانند چشمهای شده است، نه به خاطر بارانی، بلکه به مانند جویبار.
هوش مصنوعی: اگر از عشق چیزی نشان بدهی، بنشین و ببین چه چیز میتوانی بگویی؟ به عظمت ما نمیتوانی دست یابی و به بزرگی مسیر نیز نمیتوانی نزدیک شوی.
هوش مصنوعی: در نهایت از عشق و دوستی گفتم که جان و جهانم را فدای تو میکنم. هیچکس در این دنیا، خوشنامی و آبرو را بهتر از تو ندیده است.
هوش مصنوعی: از دنیای مادی و از زندگی انسانها جدا شدهام، و به پایان دنیای انسانی نزدیک شدهام. بویی از تو به جان قاسم رسیده که به روح او لطافت و آرامش بخشیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی
به از آنکه چند شاهی، همه عمر های و هویی
نه ز دست نوجوانان به چمن شدم، ولیکن
هوس جمال جانان نرود به رنگ و بویی
نفسم به آخر آمد، نظرم ندید سیرش
[...]
چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و بویی
بزن، ای پسر، چو مردان، قدمی بجست و جویی
که جهان شراب خانه است و درو شراب کهنه
بکش این شراب کهنه، تو بهر زمان، بنویی
من ازین خمار مستی نه چنان شدم که هرگز
[...]
به نهان چنان نمایی همه را ز لطف رویی
که گمان برند هر یک، که تو خاص ازان اویی
نه گلم کفاف رنگی نه گلم پسند بویی
سر و برگ خود ندارم ز خیال روی و مویی
به تصور جمالش ز هزار فکر رستم
دل جمع من پریشان نشود به هیچ سویی
شده با بدان مصاحب چه فسون کنم ندانم
[...]
نه تلاش سیر گلشن، نه سر کنار جویی
نه هوای می پرستی، نه دماغ های و هویی
گل و سبزه جا نیابد ز هجوم تازگیها
به چمن اگر درآید، ز رخ تو رنگ و بویی
ز عبادت صراحی، مطلب نتیجه هرگز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.