گنجور

 
طغرای مشهدی

نه تلاش سیر گلشن، نه سر کنار جویی

نه هوای می پرستی، نه دماغ های و هویی

گل و سبزه جا نیابد ز هجوم تازگیها

به چمن اگر درآید، ز رخ تو رنگ و بویی

ز عبادت صراحی، مطلب نتیجه هرگز

چه نتیجه رو نماید، ز نماز بی وضویی

به کدام قابلیت، شرف وصال جویم؟

لب کاسه سفالین، نرسد به آبرویی