هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهانی
نظر لطف تو مستبشر ابواب معانی
علم از کوه برآمد، غم و اندوه سرآمد
ز خدا صد خبر آمد، که تو محبوب جهانی
هله! ای صوفی سرخوش، توبه از زاهد سرکش
نرود جز ره صورت، نبرد ره بمعانی
تو مه چارده باشی، نه که خود را نشناسی
ز جمال تو هویدا صفت «سبع مثانی »
هله! ای ساقی محرم، بده آن جام دمادم
دل و جان باز خر از غم، که شه زنده دلانی
همه صبحی و صبوحی، همه فتحی و فتوحی
«لک قلبی، لک روحی »، همه عقلی، همه جانی
قاسم، ار تیغ ملامت بسرآید، نخوری غم
مکن از دوست شکایت، که تو مستوجب آنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
که شکیبد ز تو ای جان که جگرگوشه جانی
چه تفکر کند از مکر و ز دستان که ندانی
نه درونی نه برونی که از این هر دو فزونی
نه ز شیری نه ز خونی نه از اینی نه از آنی
برود فکرت جادو نهدت دام به هر سو
[...]
همه کس را تن و اندام و جمال است و جوانی
وین همه لطف ندارد تو مگر سرو روانی
نظر آوردم و بردم که وجودی به تو ماند
همه اسمند و تو جسمی همه جسمند و تو جانی
تو مگر پرده بپوشی و کست روی نبیند
[...]
مرحبا، ای گل نورسته، که چون سرو روانی
چشم بد دور ز رویت، که شگرفی و جوانی
فکر کردم که بگویم: بچه مانی تو؟ ولیکن
متحیر نه چنانم که بدانم: بچه مانی؟
دفتری باشد اگر ، شرح دهم وصف فراقت
[...]
گر شود هر سر مویی که مرا هست زبانی
وز ازل تا به ابد یابم از ایام زمانی
هر زبانی که ز گفتار به صد گونه عبارت
دهد از مکرمت شاه فلک قدر نشانی
در چنان مدت بیحد بهچنین ساز فصاحت
[...]
هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب جهانی
همه سعدی و سعادت، همه لطفی، همه جانی
بتو چشمم شده روشن، بتو کویم شده گلشن
همه فتحی و فتوحی، همه امنی امانی
به چه وصفت کنم، ای جان؟ که تو از وصف برونی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.