گنجور

 
قاسم انوار

هله! ای یار گرانمایه،سبک روح جهانی

نظر لطف تو مستبشر ابواب معانی

علم از کوه برآمد، غم و اندوه سرآمد

ز خدا صد خبر آمد، که تو محبوب جهانی

هله! ای صوفی سرخوش، توبه از زاهد سرکش

نرود جز ره صورت، نبرد ره بمعانی

تو مه چارده باشی، نه که خود را نشناسی

ز جمال تو هویدا صفت «سبع مثانی »

هله! ای ساقی محرم، بده آن جام دمادم

دل و جان باز خر از غم، که شه زنده دلانی

همه صبحی و صبوحی، همه فتحی و فتوحی

«لک قلبی، لک روحی »، همه عقلی، همه جانی

قاسم، ار تیغ ملامت بسرآید، نخوری غم

مکن از دوست شکایت، که تو مستوجب آنی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مولانا

که شکیبد ز تو ای جان که جگرگوشه جانی

چه تفکر کند از مکر و ز دستان که ندانی

نه درونی نه برونی که از این هر دو فزونی

نه ز شیری نه ز خونی نه از اینی نه از آنی

برود فکرت جادو نهدت دام به هر سو

[...]

سعدی

همه کس را تن و اندام و جمال است و جوانی

وین همه لطف ندارد تو مگر سرو روانی

نظر آوردم و بردم که وجودی به تو ماند

همه اسمند و تو جسمی همه جسمند و تو جانی

تو مگر پرده بپوشی و کست روی نبیند

[...]

اوحدی

مرحبا، ای گل نورسته، که چون سرو روانی

چشم بد دور ز رویت، که شگرفی و جوانی

فکر کردم که بگویم: بچه مانی تو؟ ولیکن

متحیر نه چنانم که بدانم: بچه مانی؟

دفتری باشد اگر ، شرح دهم وصف فراقت

[...]

ابن یمین

گر شود هر سر مویی که مرا هست زبانی

وز ازل تا به ابد یابم از ایام زمانی

هر زبانی که ز گفتار به صد گونه عبارت

دهد از مکرمت شاه فلک قدر نشانی

در چنان مدت بی‌‎حد به‌‎چنین ساز فصاحت

[...]

قاسم انوار

هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب جهانی

همه سعدی و سعادت، همه لطفی، همه جانی

بتو چشمم شده روشن، بتو کویم شده گلشن

همه فتحی و فتوحی، همه امنی امانی

به چه وصفت کنم، ای جان؟ که تو از وصف برونی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قاسم انوار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه