ما پیش شمع روی تو پروانه وار مست
جان در سماع عشق ز معشوقه الست
پیدا ز نور روی تو گشتیم در جهان
ما ذره ایم و روی تو خورشید انورست
بنما بما جمال و برافکن نقاب را
کان روی دلفروز تو جانبخش عالمست
از روز زلف غارت دلهای خسته کرد
اینست کار عشق، اگر روز، اگر شبست
از عاقلان اگر چه نصیبی نیافتیم
با عاشقان رویم، که آنجا کرم کمست
می خواست نقش خاتم شاهی ز من برد
خاتم ز دست نفس کشیدم بضربدست
قاسم، مجال نیست سخن را، شتاب کن
ما پیش آن جمال بیاریم هرچه هست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و زیبایی معشوق اشاره میکند و بیان میکند که چگونه وجود معشوق نورانی و دلفریب است. او از حالت مستی و شیدایی خود در برابر جمال معشوق سخن میگوید و عشق را به عنوان عاملی که دلها را در طول روز و شب تسخیر میکند، توصیف میکند. شاعر همچنین به این نکته اشاره میکند که اگرچه از عاقلان نصیبی نبرده، اما با عاشقان همراهی خواهد کرد. در پایان، او با شتاب میخواهد زیبایی معشوق را به تصویر بکشد.
هوش مصنوعی: ما مثل پروانهای به دور شمع زیبایی تو میچرخیم و در حال سرور و نشاط عشق، در شوق معشوقی که همیشه وجود داشته، سرگشتهایم.
هوش مصنوعی: ما در این دنیا وجودی کوچک و بیاهمیت هستیم و در تلاشیم که از نور و درخشش چهره تو بهرهمند شویم؛ زیرا تو همچون خورشید تابناک، ما را روشنی میبخشی.
هوش مصنوعی: به ما زیبایی خود را نشان بده و پرده را کنار بزن، زیرا چهره دلربای تو سبب بخشش و برکت در جهان است.
هوش مصنوعی: عشق به اندازهای تاثیرگذار است که حتی در طول روز یا شب باعث میشود دلهای خسته و آسیبدیده را تسخیر کند.
هوش مصنوعی: اگرچه ما از عاقلان بهرهای نبردهایم، با عاشقان رو به رو میشویم، زیرا در آنجا از لطف و بخشش خبری نیست.
هوش مصنوعی: در این بیت، گوینده از تلاش برای حفظ مقام و منزلت خود سخن میگوید. او میخواهد که مقام و نشانهی سلطنت او از دستش نرود. با اشاره به اینکه با نفسکشیدن و فعالیتهای خود، سعی میکند این جایگاه را حفظ کند، نشان میدهد که این امر برای او اهمیت زیادی دارد و در راستای حفظ آن تلاش میکند.
هوش مصنوعی: قاسم، وقت برای صحبت کردن نیست، سریعتر عمل کن تا ما هرچه داریم را به آن زیبایی ارائه دهیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای از ستیهش تو همه مردمان به مست
دعویت صعب منکر و معنیت سخت سست
ایام وَرد و موسم عید پیمبرست
گیتی ز بوی هر دو سراسر معطرست
گلزارها به آمدن آن مزین است
محرابها به آمدن این منوّر ست
آن مونس و حریف می و نَقل مجلس است
[...]
ای آن که هر چه بایدت از بخت نیک هست
هرگز مباد در جاه تو شکست
تا از قضا پدید شد آثار هست و نیست
پیدا نشد ذات تو از نیست هیچ هست
معلوم شد مگر که تو از نسل آدمی
[...]
کور و کر و دراز و سطبر است و سرنگون
سرگرد و بن قوی و سیه پوش و احمر است
طناز و پر هراس و چو پستانست در لباس
کناس و دیر آس و میانش رگ آور است
نامش قضیب و خوره و کالم بدان و ایر
[...]
هربنده ای که ایزد بی یار یار اوست
بی شک و شبهه در دو جهان کار کار اوست
آن بی نیاز بنده نواز لطیفه ساز
کز هر سوئی که در نگری کار و بار اوست
ازچرخ بی قرار و زمین قرار گیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.