از ما خبر برید بدان عاشقان مست :
پیمانه پر کنید، که پیمان ما شکست
صورت نبست شیوه زهد و صلاح ما
با عاشقان مست نشستیم می بدست
ماییم و جام باده و رندی و عاشقی
تا عاقبت شویم برین در چو خاک پست
با ما سخن ز باده و ساقی و جام گوی
کازاده است از دو جهان رند می پرست
هر جان بآرزویی و هر دل بمقصدی
ماییم و جام باده و معشوقه الست
در راه عشق حاضر و چالاک ره روید
هرجا که فتنه ایست برین رهگذار هست
قاسم، سخن مگوی، بجان سخن بدان
جان سخن شناس چو کبریت احمرست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن شاعر به عشق و مستی عاشقان اشاره دارد و از حقایق زندگی و بیثباتی آن سخن میگوید. او تأکید میکند که در دنیایی که پیمانها شکسته میشود، مهمتر از هر چیز، تجربهی عشق و مینوشی است. زندگی را همچون باده و رندی توصیف میکند و به اهمیت رفتن در راه عشق و شجاعت در مواجهه با فتنهها اشاره دارد. در نهایت، او به ضرورت شناخت حقیقت و عمیق بودن در کلام و معانی میپردازد.
هوش مصنوعی: از ما بیخبر هستند و عاشقان مست مینوشند: پیمانه را پر کنید، چون ما از عهد و پیمان خود فاصله گرفتیم.
هوش مصنوعی: به این معناست که ما از ظاهری که مربوط به زهد و دیانت است فاصله گرفتهایم و با عاشقانی که دچار سرمستی عشقاند، همنشین شدهایم و در حال نوشیدن شرابیم.
هوش مصنوعی: ما در زندگی، همواره مشغول لذت بردن از شراب و رندی و عشق هستیم و تا پایان عمر، در این دنیا به سر خواهیم برد، همانند خاکی که بیارزش و پست است.
هوش مصنوعی: با ما دربارهی شراب، ساقی و جام صحبت کن، زیرا زندگیاش از دو جهان به عشق رند و شیفتهی می گذراند.
هوش مصنوعی: هر انسانی آرزوهایی دارد و هر دلی به دنبال مقصودی است. ما همچنان در حال نوشیدن شراب و درگیر عشق هستیم.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، هر کس باید آماده و هوشیار باشد و هر جا که مشکلی یا چالشی پیش آید، به راحتی با آن مواجه شود.
هوش مصنوعی: قاسم، دیگر از سخن گفتن خودداری کن، چرا که گفتن کلمات درست و عاقلانه کار آسانی نیست و مثل کبریت سرخ، نادر و باارزش است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای از ستیهش تو همه مردمان به مست
دعویت صعب منکر و معنیت سخت سست
ایام وَرد و موسم عید پیمبرست
گیتی ز بوی هر دو سراسر معطرست
گلزارها به آمدن آن مزین است
محرابها به آمدن این منوّر ست
آن مونس و حریف می و نَقل مجلس است
[...]
ای آن که هر چه بایدت از بخت نیک هست
هرگز مباد در جاه تو شکست
تا از قضا پدید شد آثار هست و نیست
پیدا نشد ذات تو از نیست هیچ هست
معلوم شد مگر که تو از نسل آدمی
[...]
کور و کر و دراز و سطبر است و سرنگون
سرگرد و بن قوی و سیه پوش و احمر است
طناز و پر هراس و چو پستانست در لباس
کناس و دیر آس و میانش رگ آور است
نامش قضیب و خوره و کالم بدان و ایر
[...]
هربنده ای که ایزد بی یار یار اوست
بی شک و شبهه در دو جهان کار کار اوست
آن بی نیاز بنده نواز لطیفه ساز
کز هر سوئی که در نگری کار و بار اوست
ازچرخ بی قرار و زمین قرار گیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.