گنجور

 
قاسم انوار

ما داغ آرزوی تو داریم بر جبین

ما در هوای عشق تو داریم عقل و دین

هرجا که هست بنده عشقیم، لایزال

دل را نگاه دار، تو ای شاه راستین

ما را پناه بخش باین عشق چاره ساز

یا رب بحق حرمت مردان راهبین

بی عشق نیست جمله ذرات کاینات

هرجا که هست شیوه عشقست در کمین

در ظل عشق باش، بهرجا که می روی

از عشق وا ممان، که ضلالی بود مبین

ما بوده ایم اهل مناجات را امان

ما بوده ایم اهل خرابات را امین

هرجا که بوده ایم همه فاش دیده ایم

عکس جمال روی تو در لعبتان چین

آنجا که آفتاب جمال تو شعله زد

ما را بپیش روی تو روییست بر زمین

آخر ز روی لطف نظر کن بحال ما

قاسم ز خرمن تو گداییست خوشه چین

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین

با هر که نیست عاشق کم گوی و کم نشین

باشد که در وصال تو بینند روی دوست

تو نیز در میانهٔ ایشان نه ای، ببین

ابوسعید ابوالخیر

با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین

با هر که نیست عاشق کم گوی و کم نشین

باشد که در وصال تو بینند روی دوست

تو نیز در میانهٔ ایشان نه‌ای ببین

فرخی سیستانی

ای خانه مبارک و باغ بآفرین

فرخنده باد و فرخ بر خسرو زمین

شاهنشه زمانه ملک زاده بو سعید

مسعود با سعادت و سلطان راستین

تابود بود و از پس این تابود بود

[...]

مسعود سعد سلمان

ای چرخ ملک و دولت و سلطان داد و دین

مسعود شهریار زمان خسرو زمین

در بزم و رزم نوری و ناری نه ای نه ای

سوزان تری از آن و فروزنده تری ازین

بادی به وقت حمله و کوهی به گاه حلم

[...]

امیر معزی

آن بت که هست چهرهٔ خور پیش او رهین

صد حلقه دارد از سه طرف هر طرف یمین

پیوسته در میانهٔ هر حلقه‌ای دلی

چون خاتمی شده که کبودش بود نگین

گاهی ز تاب زلف به‌ گل بر نهد کمند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه