گنجور

 
قاسم انوار

گفت: نور آسمانست و زمین

وصف حق را رحمة للعالمین

این روایت را که داند؟ راهرو

وین هدایت را که بیند؟ راه بین

گرنه ای محجوب، استعجاب چیست؟

نور حق بین در مکان و در مکین

کی بدی ادراک در سمع و بصر؟

گر نبودی نور حق در ما و طین؟

بر نیفشاند کسی دستی بوجد

تا نیاید دست او در آستین

گر نبودی نور حق در آب و خاک

صورت معنی نبودی مستبین

در حقیقت مبدء ومرجع تویی

«یا الهی،انت خیرالوارثین »

چون مهینی قیمت خود را بدان

«خالق الانسان من ماء مهین »

جان قاسم زنده از عشق تو شد

«یا غیاثی، انت رب العالمین »

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصرخسرو

حکمتی بشنو به فضل ای مستعین

پاک چون ماء معین از بومعین

چون بهشتت کی شود پر نور دل

تا درو ناید ز حکمت حور عین؟

دل به حورالعین حکمت کی رسد

[...]

مسعود سعد سلمان

دین روز ای روی تو آگفت دین

می خور و شادی کن و خرم نشین

با می و می خوردن دین را چه کار

می خور و می نوش و قوی دار دین

هر گنهی کز می حاصل شود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه