نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن
آخر ای جان و جهان، جامی دگر در کار کن
فتنه در خواب قیامت خفته است، ای جان، دگر
زلف مشکین برفشان و فتنه را بیدار کن
هوشیاران را ز جام شوق خود سرمست ساز
هر کرا بد مست بینی ساعتی هشیار کن
عقل جز وی رهزن راهست، ازو غافل مشو
یا بترک عقل گیر و یا بترک یار کن
هان و هان! تا هستی خود را نبینی در میان
گر ببینی، خود گناهی، از خود استغفار کن
گر خدا خوانی مکن اسرار عرفان فاش فاش
ور خدا دانی، بیا، اسرار حق اظهار کن
قاسمی، جای مدارا نیست با کوران راه
گر ببینی منکر حق را تو هم انکار کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دعوتی به بیخود شدن و تجربه عشق و سرمستی دارد. شاعر از طرفی به خطر فتنهای که در عرفان خوابیده، اشاره میکند و از طرف دیگر، از فرد هوشیار میخواهد تا از شوق خود بهره ببرد و دیگران را نیز بیدار سازد. او تاکید میکند که عقل گاهی مانع درک حقیقت است و باید به نوعی از آن رهایی یافت. همچنین مهم است که هر کس خود را با گناههایش بشناسد و در پی استغفار باشد. در نهایت، شاعر به ضرورت پنهان نگه داشتن اسرار عرفان و انکار منکران حق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای جان و جهان، تو مانند پرگاری هستی که در چرخش و جستوجوست. پس به خود بیا و جامی تازه و نو بگیر، تا از این سرگشتگی رها شوی و به حالت مستانهات برگردی.
هوش مصنوعی: فتنه و آشوب در دل خواب قیامت به سر میبرد، ای عزیز، حالا وقت آن است که زلفهای سیاه و دلفریب را بر افراز تا آن فتنه بیدار شود.
هوش مصنوعی: آنان که هوشیارند را از شوق و ذوق خود سیراب کن و اگر کسی را بد حال و مست دیدی، لحظهای او را هوشیار کن.
هوش مصنوعی: عقل تنها مانع راه حقیقت است، از او غافل نشو. یا عقل را رها کن و یا ارتباط با دوست را قطع کن.
هوش مصنوعی: به خود بیا و در وجودت تامل کن. اگر خودت را دیدی و در آن اشتباهی یافتی، از آن گناه باید توبه کنی.
هوش مصنوعی: اگر خدا را میخوانی، رازهای عرفان را برای همه فاش نکن و اگر به خدا آگاه هستی، بیدرنگ اسرار الهی را بیان کن.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر میگوید که در برابر طوفانها و چالشها نباید تسلیم شد و اگر کسی حق را انکار کند، بهتر است که تو نیز بر طبق آن عمل کنی. به عبارت دیگر، در چنین شرایطی از مدارا کردن و تساهل پرهیز کن و به حقایق بیتوجه نباش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقیا مستان خواب آلوده را بیدار کن
از فروغ باده رنگ رویشان گلنار کن
لاابالی پیشهگیر و عاشقی بر طاق نه
عشق را در کار گیر و عقل را بیکار کن
گر ز چرخ چنبری از غم همی خواهی نجات
[...]
باغ و بستان از در دیدار شد دیدار کن
کار عشرت ساز و کار دیگر اندر کار کن
لهو و شادی و نشاط و خرمی بسیار کن
با بتان و گلرخان آهنگ زی گلزار کن
عیش را تدبیر ساز و لهو را هنجار کن
[...]
با کمند زلف تسخیر دل افگار کن
این کهن اوراق را شیرازه از زنار کن
نیست جرمی در جهان بالاتر از هستی تو
تا نفس در سینه داری صرف استغفار کن
بر لب بام آ، به زردی چون نهد رو آفتاب
[...]
یا رب از خواب گران غفلتم بیدار کن
با هوای کوی خود زین مستیم هشیار کن
دور کن نیش هوسهای جهان را از دلم
غنچه ام را در هوای خود گل بی خار کن
تا ز خون فاسد اندیشه ها گردم سبک
[...]
یارب از پیمانه صحت مرا سرشار کن
از شراب درد مستم کرده ای هشیار کن
خانه ام دارالشفا گردان ز روی مرحمت
آشیانم را لبالب از گل بیخار کن
از اجابت آبرو ده ناله گرم مرا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.