گنجور

 
واعظ قزوینی

یا رب از خواب گران غفلتم بیدار کن

با هوای کوی خود زین مستیم هشیار کن

دور کن نیش هوسهای جهان را از دلم

غنچه ام را در هوای خود گل بی خار کن

تا ز خون فاسد اندیشه ها گردم سبک

از نگاه اعتبارم، نشتری در کار کن

خاطرم را از غم دنیا بده پای گریز

زاریم را از هوسهای جهان بیزار کن

تیره شد دل از خیال خط سبز گلرخان

چهره آیینه ام را، پاک ازین زنگار کن

تا درو سوزد خس و خاشاک هر اندیشه یی

آتش سوز دلم را، دامنی در کار کن

از سموم بی غمی، واعظ بسی پژمرده است

از هوای خود، گلش را شبنمی در کار کن

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode