گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
قاسم انوار

بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش

قصه سر ترا چند بود این سرپوش؟

عاشقان در رخ زیبای تو حیران شده اند

همه مستند، نه مدهوش و لیکن خاموش

صفت باده اگر زاهد ما بشناسد

همه با چنگ و دف آید بدر باده فروش

صوفی ما اگر از جام تو شوری دارد

سخن مردم خودبین نکند دیگر گوش

صفت طالع عشاق ز اندازه گذشت

چون خورد باده همه ملک و ملک گوید: نوش!

گر تو حق را همه جا حاضر و ناظر دانی

آخر، ای خواجه، متاعی که نداری مفروش

باده ام دادی و دل بردی و جان افزودی

قاسمی حلقه بگوشان ترا حلقه بگوش