آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش
وان شکر خنده شیرین تو از چشمه نوش
گریه می آیدم از دور به آواز بلند
که ازان گریه نمی آیدم آواز به گوش
سر و قد، از چمن سبز به بیرون چه روی؟
سر برون نازده از لاله تر مرزنگوش
دوش در خواب بدیدم رخ چون خورشیدت
نیم شب روز شد از شعله آهم شب دوش
ای به خشم از بر من رفته و تنها خفته
چشم را گوی که چندین طرف خواب بپوش
خسروا، گرم برون می دودت خواب از چشم
دیگ دل شد مگر از پختن سودا خاموش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن اشعار عاشقانهای است که احساسات عمیق و عاطفی را به تصویر میکشد. شاعر به یادآوری صدا و خنده شیرین معشوقش پرداخته و از احساس غم و گریهای که به خاطر دوری او به سراغش آمده، سخن میگوید. او همچنین به زیبایی معشوقش اشاره میکند که مانند خورشید در خواب او ظاهر میشود و از تنهایی و غمهایی که به او تحمیل شده، مینالد. در پایان، شاعر به حالت دلش که درگیر عشق و اشتیاق است، اشاره میکند و به نظر میرسد که او در تلاش برای فراموشی دردهایش است.
هوش مصنوعی: سخن های تو هنوز در گوشم طنینانداز است و آن لبخند شیرین و دلنشین تو مانند چشمهای پر از شکر در یادم باقی مانده است.
هوش مصنوعی: از دور صدای بلندی میشنوم که باعث میشود به گریه بیفتم، ولی در واقع از آن صدا نشانهای از گریه به گوش نمیرسد.
هوش مصنوعی: چرا زیبایی و جلال خود را از میان چمن سبز به نمایش میگذاری؟ چرا سر تو از گل لالهای که خوشبوست فراتر آمده است؟
هوش مصنوعی: شب گذشته در خواب چهرهات را دیدم که همچون خورشید میدرخشید. در نیمه شب، با صدای آه من، شب به روز تبدیل شد.
هوش مصنوعی: شما که به خاطر خشم از من دور شدهاید و در تنهایی خوابیدهاید، به چشمانم بگو که چرا باید خواب را در این حال و در این همه سو بپوشاند.
هوش مصنوعی: ای خسرو، بیدار و شاداب به میگساری میپردازی و خواب از چشمانت رفته است. آیا دل تو از پختن عشق و آرزوها خاموش شده؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش تا روز من از عشق تو بودم به خروش
تو چه دانی که چه بود از غم تو بر من دوش
می زدم آب صبوری زد و دیده بر دل
چون دل از آتش عشق تو برآوری جوش
گاه چون نای بدم از غم تو با ناله
[...]
اندر آورد سپهر از ره تشریف بگوش
حلقه بندگی میراتابک بر غوش
چرخ در گوش کشد حلقه فرمان ورا
دهر مرغاشیه دولت او را بر دوش
تا کله گوشه رسانید ز اقبال بچرخ
[...]
هر که فریادرس روز مصیبت خواهد
گو در ایام سلامت به جوانمردی کوش
بنده حلقه به گوش ار ننوازی برود
لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش
ای دل از گردش ایام مخالف مخروش
با قضایی که ز تدبیر برون است مکوش
غم بگذشته و اندیشه ی آینده هباست
حال دریاب و مخور بیهُده اندوه می نوش
دوش بگذشت و مبر رنج که نو باز آری
[...]
ای ز جام می عشق تو خرد رفته ز هوش
لب و دندان ترا لعل و گهر حلقه بگوش
عکس یاقوت لبت سوی بدخشان بردند
آمد اندر رگ کان خون دل لعل بجوش
پاسخ تلخ تو و خنده شیرین با هم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.