بر کنار طاس گردون زد هلال انگشت دوش
عاشقان را مژده ایام عید آمد بگوش
ماه نو را بر فلک دانی قران بهر چه بود؟
عید شد، یعنی ز جام زر شراب لعل نوش
می فروشی، هر چه هست، از خودفروشی بهترست
چند عیب می فروشان می کنی ای خودفروش؟
پرده از عیب کسان برداشتن نبود هنر
گر نیاری پاک شستن عیبشان، باری خموش!
هرزه گویی و جهان گردی نه کار عارفست
کیست عارف؟ رهرو بنشسته، سر تا پا بهوش
گرچه نتوانی به کوشش دامن مردان گرفت
کاهلی بگذار و چندانی که بتوانی بکوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان اهمیت عید و نو شدن میپردازد و با اشاره به هلال ماه نو، مژدهای به عاشقان میدهد. او اشاره میکند که عید، زمان نوشیدن شراب لعل و شادی است و از میفروشی که مشغول خودفروشی نیست، تمجید میکند. شاعر همچنین بر لزوم بیتوجهی به عیوب دیگران تأکید میکند و میگوید که عیبجویی از دیگران بدون پاک کردن عیبهای خود، هنر نیست. او به عارفان یادآوری میکند که بیهوده گویی و چرخ زدن در دنیا راه عارف نیست و بهتر است هر کسی به حد توان خود تلاش کند و کاهلی را کنار بگذارد.
هوش مصنوعی: در کنار دایره آسمان، هلال قمر به عاشقان خبر میدهد که زمان عید فرا رسیده است.
هوش مصنوعی: وجود ماه نو در آسمان نشانهای از آغاز دوباره و شروعی تازه است. این آغاز، مانند عیدی است که با نوشیدن شراب قرمزی از جام زرین به جشن و شادمانی دعوت میکند.
هوش مصنوعی: شراب فروشی بهتر از خودفروشی است، پس چرا به عیبجویی از دیگران مشغول هستی؟
هوش مصنوعی: انتقاد از دیگران در حالی که خودت نواقصشان را اصلاح نکردهای، هنر نیست. اگر نمیتوانی عیبهای آنها را بهخوبی پاک کنی، بهتر است سکوت کنی.
هوش مصنوعی: به هرزگویی و گشت و گذار در دنیا، نمیتوان به عارف نسبت داد. عارف کیست؟ او کسی است که با تمرکز و هوشیاری در مسیر خود نشسته و تمام توجهش معطوف به راه و هدفش است.
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی به زحمت و تلاش، به مقام و کار مردان بزرگ دست یابی، بهتر است که دست از کسالت برداری و تا جایی که میتوانی تلاش کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیست از قدر و خطر در هفت کشور هم کفوش
زین همی نازد ولیش و زان همی سوزد عدوش
گر عدو خواهد که در راه خلافش دم زند
نم نماند در دهانش دم بگیرد در گلوش
اوج علیین نخوانم همت عالیش را
[...]
مست و لایعقل گذشتم از در میخانه دوش
سالکی دیدم نشسته پیش پیر می فروش
گشته از دنیا و مافیها به کلی اختیار
از پی یک جرعه می بر باد داده عقل و هوش
مطربان افتاده بی خود هر یکی بر یک طرف
[...]
ای خریداران رویت عاشقان جان فروش
شور در مردم فتاد از عشق رویت رو بپوش
با قفاداران انجم ماه نتواند زدن
با رخت پهلو اگر خورشید باشد پشت روش
من خمش بودم مرا آورد شوقت در سخن
[...]
یار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپوش
ورنه خواهد سوخت خرمن هر کرا عقل است و هوش
روی گندمگون نمود و جان ما یک جو فروخت
از چه شد باز اینچنین گندم نمای جو فروش
شاهدان از گوشها کردند درها را رها
[...]
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
وز شما پنهان نشاید کرد سِرِّ مِیفروش
گفت آسان گیر بر خود کارها کز رویِ طبع
سخت میگردد جهان بر مردمانِ سختکوش
وان گَهَم دَر داد جامی کز فروغش بر فلک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.