گنجور

 
قاسم انوار

دلم در عشق ناپرواست امروز

ز جانان در سرم سوداست امروز

گدایان را ازین معنی خبر نیست

که: سلطان جهان با ماست امروز

ز انوار تجلی جمالش

جهان پر شور و پر غوغاست امروز

دویی را از میان برداشت محبوب

دل از کون و مکان یکتاست امروز

ندارد خاطرم پروای اغیار

که چون پروانه ناپرواست امروز

درین بودم که: قاسم را چه شد حال؟

که گم گشتست و ناپیداست امروز

خطاب آمد که: آن حیران مسکین

میان بحر غرق ماست امروز

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ادیب صابر

همه مقصود ما شد راست امروز

که آن مقصود دل با ماست امروز

گر آراید بهار نو جهان را

جهان را روی او آراست امروز

دلم دی وصل او حاجت همی خواست

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

که را روئی چنین زیباست امروز

که را لعلی روان افزاست امروز

به بالای تو سروی در چمن نیست

ز من بشنو حدیث راست امروز

نمی دانم چه خواهد کرد چشمت

[...]

فیض کاشانی

بکین غم فلک بر خواست امروز

بیا ساقی که روز ماست امروز

بگردان جام می دوران شادی است

هوای ساغر و میناست امروز

بگردش آر چشمان تو میناست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه