دلم در عشق ناپرواست امروز
ز جانان در سرم سوداست امروز
گدایان را ازین معنی خبر نیست
که: سلطان جهان با ماست امروز
ز انوار تجلی جمالش
جهان پر شور و پر غوغاست امروز
دویی را از میان برداشت محبوب
دل از کون و مکان یکتاست امروز
ندارد خاطرم پروای اغیار
که چون پروانه ناپرواست امروز
درین بودم که: قاسم را چه شد حال؟
که گم گشتست و ناپیداست امروز
خطاب آمد که: آن حیران مسکین
میان بحر غرق ماست امروز