دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید
چشم جان از خاک پایت توتیا دارد امید
زاهدان از دولت درد نو غافل مانده اند
این سعادت را ز عشقت جان ما دارد امید
روز و شب درد و جفاهای تو میخواهد دلم
راستی را دولت بی منتها دارد امید
خسته تیغ غمت را کی بود مرهم طمع؟
دردمند عشق تو درمان چرا دارد امید؟
بارها در خون نشست این دل ز تیر غمزه ات
بازش اندر خون نشان، گر خون بها دارد امید
جان گدایی می کند درد از تو وین نبود عجب
گر گدایی رحمتی از پادشا دارد امید
آفرین بر همت قاسم، که از ملک دو کون
منصب خاک سر کوی ترا دارد امید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و غم ناشی از عشق میپردازد و به امیدهایی اشاره میکند که از وجود معشوق ناشی میشود. شاعر میگوید که داروخانه دلش امیدی بر دردهایش دارد و چشمش به خاک پای معشوق دوایی برای جانش است. زاهدان که از درد جدید غافلند، نمیدانند که این عشق، سعادت و امیدی در دل عاشق ایجاد کرده است. شاعر به طور روزانه با درد و مشکل مواجه است، اما حقیقتاً امیدی بیپایان در عشق به معشوق دارد. همچنین، بیان میکند که دلش بارها از تیغ غمزه معشوق آسیب دیده، اما این هم نتوانسته امیدش را به پرچم عشق کم کند. او به گدایی جانش در عشق اشاره میکند که انتظار رحمت از معشوق را دارد و در نهایت به ستایش همت قاسم میپردازد که در عشق به معشوق، امیدی از مقام و ملک این دو دنیا یافته است.
هوش مصنوعی: دل به داروخانه مینگرد که درمان دردها را دارد و چشم جانم از خاک پای تو، به روشنایی و امیدی میرسد.
هوش مصنوعی: عابدان از نعمتِ عشق و درد تازه غافل شدهاند؛ این خوشبختی تنها از عشق توست که جان ما به آن امید بسته است.
هوش مصنوعی: درد و رنجهای تو، همواره فکرم را مشغول کرده است. اما دلم به راستی امید دارد که سعادت بیپایانی در انتظارم است.
هوش مصنوعی: غم تو همیشه تند و بیرحم است و هیچ چیز نمیتواند آن را آرام کند. مگر عشق تو برای کسی که مبتلا به درد این عشق است، امیدی برای بهبود دارد؟
هوش مصنوعی: این دل بارها به خاطر تیرهای زهرآلود غم تو در خون غوطهور شده است. اگر این خون، قیمتی دارد، پس هنوز امیدی وجود دارد.
هوش مصنوعی: دلِ نیازمند و گدای من به تو وابسته است و عجیبی در این نیست که گدای مظلوم، از پادشاه امید رحمت داشته باشد.
هوش مصنوعی: قاسم جوانمردانه تلاش میکند و از دنیا و آنچه در آن است، تنها به عشق و امیدی که به خاک کوی تو دارد، دل خوش کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید
شربت خاصی از آن دارالشفا دارد امید
هر کسی دارد از آن حضرت تمنای عطا
مفلس عشق تو تشریف بلا دارد امید
جان و دل تا ذوق آن جور و ستم دریافتند
[...]
بوسه از کنج دهان دلربا دارد امید
این دل گستاخ را بنگر چها دارد امید
خاک در چشمی که در دوران آن خط غبار
روشنی از سرمه و از توتیا دارد امید
در شمار خودفروشان است در بازار حشر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.