گنجور

 
قاسم انوار

کسی که شیوه حکمت گرفت گوی ربود

به حکمتست حکایت،نه کار سعی و جهود

برسم مردم عاقل زبان نگه می دار

که غافلان حسودند و منکران جحود

ز پیر دهقان بشنو،که نیک می گوید:

کسی که تخم نکو کاشت تخم بد ندرود

جهانیان به جهان آب خضر می جویند

و لیک قسمت آن کس شود که روزی بود

مرا که بودن و نابود هر دو یکسانست

چه حاصلست ز افسانهای کور و کبود؟

ز چه روی لطف دلم را بخود پناهی ده

بجاه و حرمت رندان عاقبت محمود

هزار جان و دل قاسمی فدای تو باد

که آفتاب یقینی و شاهد و مشهود

 
 
 
رودکی

اگر چه عذر بسی بود روزگار نبود

چنان که بود به ناچار خویشتن بخشود

خدای را بستودم، که کردگار من است

زبانم از غزل و مدح بندگانش نسود

همه به تنبل و بند است بازگشتن او

[...]

فرخی سیستانی

همی روی و من از رفتن تو ناخشنود

نگر به روی منا تا مرا کنی پدرود

مرو که گر بروی باز جان من برود

من از تو ناخشنود و خدای ناخشنود

مرا ز رفتن تو وز نهیب فرقت تو

[...]

ناصرخسرو

از اهل ملک در این خیمهٔ کبود که بود

که ملک ازو نربود این بلند چرخ کبود؟

هر آنکه بر طلب مال، عمر مایه گرفت

چو روزگار بر آمد نه مایه ماند و نه سود

چو عمر سوده شد و، مایه عمر بود تو را

[...]

قطران تبریزی

خزان ببرد ز بستان هر آن نگار که بود

هوا خشن شد و کهسار خشک و آب کبود

نگارهای نو آئین ز گلستان بسترد

پرندهای بهاری ز بوستان بربود

ز کله های بهاری نه بوی ماند و نه رنگ

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

ز بار نامه دولت بزرگی آمد سود

بدین بشارت فرخنده شاد باید بود

نمونه ای ز جلالت به دهر پیدا شد

ستاره ای ز سعادت به خلق روی نمود

به باغ دولت و اقبال شاخ شادی رست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه