دل آینه صورت و معنیست عجب بود
کان شاهدما روی درین آینه ننمود
نه نه، چو صفا نبود هرگز ننماید
در آینه جان صفت شاهد و مشهود
در راه تو عشاق سر از پای ندانند
ای دولت عشاق،زهی مقصد و مقصود
حاجی ز ره کعبه پشیمان شد و برگشت
چون باده نپیمود ره بادیه پیمود
واعظ،بس از این قصه،که هرگز نستانند
در دار عیار دل ما قلب زراندود
دیگر سخن ازشمع وزپروانه مگویید
با زاهد ما، چون نه ایازست و نه محمود
در راه غمت قاسم بیچاره شب و روز
اندر طلبت دربدر و کوی بکو بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عمق عشق اشاره دارد. شاعر بیان میکند که دل آینهایست که صورت و معنی عشق را نشان میدهد، اما معشوق در آن تجلی نمییابد. عشق در راه خود عاشقان را از همه چیز بیخبر میسازد و آنان را به سمت مقصدی میکشاند. همچنین شاعران به این نکته اشاره دارند که بعضی از مردم از نمایندگی عشق سرخورده شده و به سمت چیزهای مادی برمیگردند. در نهایت، شاعر به درد و رنج عاشقانی همچون قاسم که در پی معشوق هستند، اشاره میکند و وضعیت آنها را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: دل مانند آینهای است که صورت و معنا را در خود نشان میدهد. جالب اینجاست که آن معشوق ما که باید در این آینه خودش را ببیند، هیچگاه در این آینه دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: اگر صفا و پاکی نباشد، هرگز در آینه جان، صفات زیبای معشوق و چیزهای مشهود آشکار نخواهند شد.
هوش مصنوعی: عاشقان در مسیر تو هیچ چیز برایشان مهم نیست و تمام وجودشان را به تو تقدیم کردهاند. ای خوشبختی عشاق، چقدر زیبا و مطلوبی!
هوش مصنوعی: حاجی از سفر به کعبه پشیمان شد و به خانه برگشت، زیرا که بادهای ننوشید و فقط راه بیابان را پیمود.
هوش مصنوعی: ای واعظ، دیگر از این داستان صحبت نکن، زیرا هرگز در دلی که پر از انسانیت و ارزشهای والا است، چیزی جز حقیقت و اصول واقعی نمیتواند وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: دیگر درباره شمع و پروانه با زاهد صحبت نکنید، زیرا نه ایاز در اینجا وجود دارد و نه محمود.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق و غم تو، قاسم بدبخت شب و روز به دنبال تو در حال سرگردانی است و در هر کوی و برزنی به دنبال تو میگردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سلطان معظم ملک عادل مسعود
کمتر ادبش حلم و فروتر هنرش جود
از گوهر محمود و به از گوهر محمود
چونانکه به از عود بود نایرهٔ عود
دیر آمدن شاه برآورد ز من دود
گر دیرتر آید برود جان و تنم زود
از بسکه همی دارم در سینه غم شاه
خون دل ریشم زره دیده بپالود
با پشت خم آگینم و با کام سم آگین
[...]
ای کوی توام مقصد و ای روی تو مقصود
وی آتش عشق تو دلم سوخته چون عود
چه باک اگرم عقل و دل و جان بنماند
گو هیچ ممان زانکه تویی زین همه مقصود
در عشق تو جانم که وجود و عدمش نیست
[...]
ای آتش سودای توأم سوخته چون عود
کس را نه بر آید ز تمنای تو مقصود
خوبان جهان جمله گدایند و تو سلطان
شاهانه زمان جمله ایازند و تو محمود
گفتم که به کامی رسم از وصل تو لیکن
[...]
ای عشق توام در دو جهان مقصد و مقصود
در طور عدم گشتن من وصل تو موجود
بنمود بعشاق جهان سکه مهرت
سیماب سرشک مژه بر روی زر اندود
سازم همه در مجلس غمهای تو چون چنگ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.