گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
قاسم انوار

ذکر جمیل یار جهان را فرو گرفت

عالم گرفت، لیک بوجه نکو گرفت

جان نکته ای شنیداز آن حسن بر کمال

سوزی زدل برآمد و شوری درو گرفت

فارغ شد از سلامت و راه فنا گزید

هر دل که با ملامت عشق تو خو گرفت

روشن شد از لوامع اشراق آن جمال

آن پرتوی که نیر خورشید ازو گرفت

می خواند گل ز وصف جمال تو آیتی

عشقت چه نکتها که برو رو برو گرفت؟

اوصاف یار عشق نخست از خرد شنید

اول ازو شنید و بآخر برو گرفت

اندر میان این همه رندان باده نوش

جم بود خال آدم و جام جم او گرفت

دانی میان زاهد و عارف چه فرق بود؟

این راه اعتدال گزید، آن علو گرفت

قاسم میان خاک در شاهوار یافت

چون باز یافت باز ره جست و جو گرفت