جان ما را دولت عشق رخت امروز نیست
خوشتر از درد تو دولت در جهان پیروز نیست
ساقیا، جام لبالب ده بمستان فنا
دولت امروز ما چون دولت هر روز نیست
زاهدا، از مرغ خود چندین حکایت ها مگوی
مرغ تو مرغیست، اما مرغ دست آموز نیست
واعظا، تو کی رسی در صوفیان ذوالجلال؟
درد تو کهنه نگشت و روز تو نوروز نیست
گر تو مرد راه عشقی عشق را کن اختیار
نور عرفان در کجا، چو درد عالم سوز نیست؟
خواست زاهد طعنه ای بر عاشقان، اما نشد
عقل میداند که عشق اندر دلش مر کوز نیست
ناصحا دیگر میفکن تیر بر قاسم، برو
خوش نمیآید مرا تیری که آن دلدوز نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق و درد میپردازد و با زبانی عاطفی به احساسات عمیق انسانی اشاره دارد. شاعر بیان میکند که دولت عشق در این دنیا ناپایدار و گذراست و میتواند به مانند ایام روزمره باشد. او به ساقی (پیامآور عشق و خوشی) میگوید که باید جامی پر از شادی و لذت به او بدهد، زیرا خوشیهای امروز به زودی سپری میشوند.
شاعر همچنین به زاهدان و واعظان اشاره میکند که به دنبال تذکر و نصیحت هستند، اما نمیتوانند درک کنند که عشق واقعی فراتر از تصور آنهاست. او عشق را به عنوان راهی انتخاب میکند و تأکید میکند که عقل و منطق قادر به درک عمق عشق نیستند. در پایان، شاعر از نصیحتکنندگان میخواهد که دیگر بر عاشقان طعنه زنند، زیرا این طعنهها بیمعنا و غیرمفید است.
بنابراین، شعر به زیبایی عشق و درد و چالشهای اجتماعی و معنوی حول این موضوعات میپردازد.
هوش مصنوعی: امروز زندگی ما تحت تأثیر عشق توست و هیچ چیزی لذتبخشتر از رنجی که به خاطر تو میکشیم وجود ندارد. در این جهان، هیچ دولتی برتر از این عشق و درد نیست.
هوش مصنوعی: ای ساقی، جام پر از شراب را به ما بده. ایام خوشی و خوشبختی ما امروز مانند روزهای قبل نخواهد بود و این دولت و شادیمان دائمی نیست.
هوش مصنوعی: ای زاهد، از داستانهای مرغ خود اینهمه نگو! مرغ تو، اگرچه مرغی است، اما آنطور که تو فکر میکنی، دستآموز و قابل مهار نیست.
هوش مصنوعی: ای واعظ، تو چه زمانی به مقام صوفیان با جلال میرسی؟ درد و رنج تو هرگز کهنه نمیشود و روز تو مانند روز نو نیست.
هوش مصنوعی: اگر به محبت و عشق واقعی پایبند هستی، باید عشق را انتخاب کنی. نور و روشنایی جزء عرفان کجاست، هنگامی که درد و رنج جهانی وجود دارد؟
هوش مصنوعی: زاهد میخواست عاشقان را سرزنش کند، اما عقل به او میگوید که عشق در دلش وجود دارد و نمیتواند آن را انکار کند.
هوش مصنوعی: ای نصیحتگران، دیگر بر قاسم تیر نزنید، چون این کار خوشایند من نیست و تیری که دل را به درد میآورد، نمیپسندم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شمع من میل منت امروز چون هر روز نیست
وان نگاه گرم و شکر خندهٔ جانسوز نیست
بیسخن آن شکل مخمورانه خواهد کشتنم
حاجت گفتار تلخ و غمزهٔ دلدوز نیست
یک بیک اسباب حسنت آتش انگیزست لیک
[...]
گر چه طبعم کم ز خورشید جهان افروز نیست
در نظرها اعتبارم چون چراغ روز نیست
دست اگربردارم از دل، می شکافد سینه را
هیچ مرغی چون دل بیتاب، دست آموز نیست
حسن چون بی پرده آید، عشق ناپیدا شود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.