حلقه بر در مزن، که بارت نیست
خانه کمتر طلب، که جارت نیست
گفتمت ناروا مدار چنان
هوس دار و این دیارت نیست
هرچه با یاد خویشتن باشی
فکر خود کن، که فکر یارت نیست
نان خورش یاد یار می باشد
گر همه شام و گر نهارت نیست
نوش بادت نصیحت مستان
باده می نوش، چون خمارت نیست
آدمی چون ترا بدست آرد
اشتر مستی و مهارت نیست
قاسمی شد مقیم خاک درت
بعد از این حاجت تجارت نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
راه دین صنعت و عبارت نیست
جز خرابی در او عمارت نیست
سخن عشق جز اشارت نیست
عشق در بند استعارت نیست
دل شناسد که چیست جوهر عشق
عقل را ذرهای بصارت نیست
در عبارت همی نگنجد عشق
[...]
زدن حلقه جز اشارت نیست
ذوق دل قابل عبارت نیست
بیش ازین سود در تجارت نیست
کاحتمالیت از خسارت نیست
عشق بستان و خویشتن بفروش
که نکوتر ازین تجارت نیست
پر شد از دوست هر دو کون ولیک
سوی او زهرهٔ اشارت نیست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.